نویسندگان
1 دانشیار گروه زیست شناسی ، دانشگاه فردوسی مشهد و مرکز پژوهشی جانورشناسی کاربردی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
2 دانشجوی دکتری گروه زیست شناسی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
3 استاد گروه زیست شناسی، دانشگاه فردوسی مشهد و مرکز پژوهشی جانورشناسی کاربردی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
4 استادیار گروه زیست شناسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
5 استاد انیستیتوی مشکلات زیست شناسی شمال، ماگادان، روسیه و گروه جانورشناسی و حشره شناسی، دانشگاه دولتی آزاد، بلومفونتین،آفریقای جنوبی و موزه جانورشناسی، دانشگاه تورکو، فنلاند
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Although arachnology has a long-standing history but the main progress in spiders taxonomy is related to the Golden Age of Araneology. Indeed, from this period onward the copulatory organs (primary and secondary structures) found their true positions in new species description and delimitation. But it is surprising that only a few arachnologists have taken a clear stand about species, considering the inordinate number of concepts. According to the importance of species in taxonomy, the aim of this paper is to present an acceptable definition of the species concept and to investigate the role of copulatory structures in species identification. Studies have shown that species are reproductive communities that are genetically isolated from such other communities. Proceeding relatively independently evolution in different species implies that the species concept is not a universal and comprehensive concept for all the species. On the other hand, as the genital traits often evolve faster than other morphological characters, the role of genital traits is undeniable in distinguishing closely related species and species delimitation. Anyway, there is no certainty about the species-specificity of the copulatory structures. As a final result, it should be noted that variation studies and morphological-molecular congruence analyses will probably advance our knowledge to understand the significance of copulatory structures in the systematics of different spider species.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
تاریخچه و اهمیت ساختارهای جفتگیری در سیستماتیک عنکبوتها
هفت دورۀ اصلی در بررسی پیشینۀ عنکبوتشناسی وجود دارند که عبارتند از: عهدهای عتیق (پیشاز سال 400 میلادی)، میانی (1450-400)، پیشاز لینه (1757-1450)، لینه (1804-1757)، بنیانگذاران عنکبوتشناسی (1850-1804)، دوران طلایی علم (1900-1850) و عهد حاضر (Hedgpeth, 1947).
بخش مهمی از مباحث سیستماتیک عنکبوتها به 250 سال پیش و مقالههای چاپشدۀ Carl Clerck باز میگردد (Clerck, 1757). یک سال پسازآن، لینه در چاپ دهم کتاب مشهور خود با عنوان Systema Naturae به معرفی 39 گونه عنکبوت در سرتاسر جهان پرداخت (Linné, 1758)؛ این در حالی بود که Clerck در کتاب خود با عنوان Svenska Spindlarتعداد گونههای بیشتری را تنها از کشور سوئدمعرفی کرد و تصاویر رنگی باکیفیتی از تمام اجزای بدن نمونههای مطالعهشده نمایش داد؛ ازاینرو، معقول به نظر میرسد که عنکبوتشناسان Clerck را نقطهعطف مباحث عنکبوتشناسی در نظر میگیرند(Platnick and Raven, 2013) هرچند پیشرفت کنونی در آرایهشناسی عنکبوتها به دوران طلایی مربوط است. پیشاز دوران طلایی (1900-1850)، اندامهای جفتگیری نقش کمرنگی در توصیف گونههای جدید عنکبوتی و روابط بین آنها ایفا میکردند (Bonnet, 1945). در آن زمان، تأکید اصلی بر توصیف صفتهای پیکری مانند شکل بدن، موقعیت چشمها، الگوی خارهای پا و رنگبندی بود و اندامهای جفتگیری بهعنوان صفتهای ضمیمهای بررسی میشدند؛ باوجوداین، Dufour (1844) حشرهشناسی بود که نتیجه گرفت نمونههایی که ازنظر ریختی باهم مشابه هستند و یک گونه قلمداد میشوند اغلب بر اساس تفاوت در ساختار اندامهای جفتگیری در گونههای مختلف دستهبندی میشوند. اساس کالبدشناختی عنکبوتها با آنچه در حشرات وجود دارد متفاوت است؛ برای نمونه، انتقال اسپرم در حشرات از طریق منافذ تولیدمثلی موجود در بندهای انتهایی شکم انجام میشود و اسپرم عنکبوتهای نر بهوسیلۀ ساختارهای منحصربهفرد موجود در پدیپالپها به درون شکاف جفتگیری فرد ماده انتقال مییابد. درواقع، هنگامی که عنکبوتشناسان با نمونههای دارای صفتهای پیکری مشابه مواجه میشوند، مشکل شناسایی را بدون نیاز به مطالعۀ آرایش چشمها، غدد تارریس و پاها و تنها با مطالعۀ پالپ نر و اپیژینوم ماده حل میکنند.
از سویی مطالعههای نوین آرایهشناختی آلفا ساختارهای جفتگیری عنکبوتها را در اولویت قرار میدهند و سایر ساختارها را در پسزمینۀ این ویژگی مقایسه میکنند؛ چنین اولویتی دربارۀ بیشتر جنسهایی دیده میشود که بیش از 10 تا 12 گونۀ مشابه دارند و در چنین مواردی گونهها در درجۀ اول بهوسیلۀ ساختارهای جفتگیری از هم تفکیک میشوند (Gertsch, 1982; Bosselaers and Jocqué, 2000; (Platnick, 2000; Huber, 2001. اندامهای جفتگیری (ساختارهای اولیۀ جفتگیری) تنها ساختارهای درگیر در انتقال و دریافت اسپرم نیستند و در خانوادههای مختلف عنکبوتی ساختارهای ثانویۀ متفاوتی وجود دارند که هنگام جفتگیری وارد عمل میشوند ازجمله اجزای روی پای عنکبوتهای نر، تغییرات موجود در کلیسر افراد نر و برجستگیهای سر عنکبوت نر که باعث نگهداشتن فرد ماده و شکلگیری ارتباط صحیح با وی میشوند (Huber and Eberhard, (1997; Coyle, 1988; Schaible et al., 1986. ازآنجاکه در اغلب موارد ساختارهای ژنیتالیک سریعتر از صفتهای پیکری تکامل مییابند در شناسایی گونههای نزدیک به هم و نمایش تغییرات بینگونهای ناپیوسته بهخوبی عمل میکنند. بررسیهای جدید مشخص کردهاند تکامل نسبتاً سریع صفتهای مرتبط با جفتیابی در ریختشناسی و رفتار و حتی در سطح مولکولی قابلبررسی هستند (Eberhard and Cordero, 1995; Palumbi, 1998; Rice, 1998; Gavrilets, 2000; Swanson and Vacquier, 2002)؛ اما اینکه چه درجهای از این صفتها در آرایهشناسی مولکولی استفاد میشود (Westheide and (Hass- Cordes, 2001 و این تغییرات تا چه میزانی باید با صفتهای ریختی و رفتاری متناسب باشند هنوز درحال بررسی است(Lipscomb et al., 2003; Seberg et al., 2003; Tautz et al., 2003; Sim, 2013; Slowik and Sikes, 2013).
پژوهشهای تبارزادی امروزی بیشتر بر ساختارهای جفتگیری تأکید میکنند و در این مطالعهها، صنفهای فراگونهای توسط صفتهای پیکری و همتافت گونهها بهوسیلۀ صفتهای ژنیتالیک مشخص میشوند (Platnick, 1975; Griswold, 1993; (Foelix, 1996. حتی اگر در پژوهشهای نوین تبارزادی موازنۀ صفتها بهشکل غیرعلمی و فقط بر اساس طرز تفکر فرد باشد (Kitching et al., 1998) بازهم ساختارهای جفتگیری بهعلت پیچیدگی زیاد منبع سودمندی از صفتهای مجزا هستند که در تحلیل صفتها کاربرد دارند(Griswold, 1990, 1993; Hormiga, 1994; Scharff and Coddington, 1997; Bosselaers and Jocqué, 2000; Hormiga, 2000; (Wang, 2002; Huber, 2003.
گفتنی است ویژگیهای کیفی به اندازۀ صفتهای کمّی در مطالعههای آرایهشناختی و تبارزادی ارزشمندند.
باتوجهبه مطالب یادشده، هدف مطالعۀ حاضر بررسی کاربرد اندامهای جفتگیری در تبیین مفهوم گونه در آرایۀ عنکبوتها و مرور فرضیههایی است که تاکنون دربارۀ اهمیت اندامهای جفتگیری در تفکیک گونههای عنکبوتی ارائه شدهاند.
مفهوم یا مفاهیم گونه در آرایهشناسی عنکبوتها
آرایهشناسان طی دههها با این چالش روبهرو بودهاند که گونه چیست (هستیشناسی) (Meier, 2000) و چگونه تشخیص داده میشود (معرفتشناسی)؟ بر اساس نظریۀ Wilson (1992) گونهها موجودیتهای بدیهی، حسی و بصری هستند و مفهوم گونه بهمثابۀ هدفی نهایی در متون سیستماتیک مطرح میشود. از سویی Ehrlich (1961) چنین پیشبینی کرده بود که پردازش دادههای الکترونیک انقلاب بزرگی در سیستماتیک جانوری به پا خواهد کرد؛ این پیشگویی تا حدی در مباحث مربوط به تبارزایی درست بود، ولی هرگز راهحلی قطعی برای حل مسئلۀ گونه مطرح نشد. اکنون سؤال اینجاست که:
آیا ما به مفهومی جهانی برای گونه نیاز داریم و یا اینکه اجماع مفاهیم را قبول داریم؟
گونهها چه هستند و چگونه تشخیص داده میشوند؟
آیا ازنظر معرفتشناختی، گونهها اساس تحلیلهای تبارزادی هستند یا بهعنوان نتیجۀ آنها مطرح میشوند؟
آیا در تشخیص گونه به «احساس» نیاز داریم (Mayr, 2000) یا برای هر گونه معیاری عینی وجود دارد؟
هرچند ممکن است این لیست سؤالات ادامه یابد، نظرهایی که Mayden (1997) ارائه کرده است شامل فهرستی با بیش از 24 تعریف برای گونه است؛ بنابراین جای تعجب دارد باتوجهبه تعدد مفاهیم گونه، هیچ توضیحی دربارۀ مفهوم اساسی گونه در مقالههای آرایهشناختی عنکبوتها وجود ندارد و تنها تعداد انگشتشماری از عنکبوتشناسان موضع خود را در این زمینه مشخص کردهاند(Grasshoff, 1968; Martens, 1969; Levi, 1973; Kraus, 2002; (Platnick, 2000. بخشی از این کمبود اطلاعات بهعلت نبود آگاهی از مشکل است و از سویی غالباً تصور میشود اعلامنظر در این موارد نوعی دستبردن در امور کاملاً تخصصی است که برداشت تجربی با آن همخوانی ندارد؛ باوجوداین، توافقی ضمنی در بین عنکبوتشناسان به شرح زیر وجود دارد:
1. گونهها صرفاً ساختۀ ذهن بشر نیستند و در واقعیت وجود دارند؛ بهاینترتیب که میتوان مرزهای طبیعی و واقعی بین گونههای مختلف و افراد موجود در یک گونه قائل شد.
2. گونهها جوامع باروری هستند که ازنظر ژنتیکی از سایر جوامع جدا شدهاند و از سویی ممکن است تکامل نسبتاً مستقلی بین گونهها جریان داشته باشد؛ به این معنا که مفهوم گونه مفهومی جامع و عمومی نیست.
3. هرچند تمام صفتهایی که تغییر ناپیوسته نشان میدهند شاخصهای بالقوه برای محدودیتهای گونه به شمار میروند، ساختارهای جفتگیری همچنان نقش تعیینکنندهای دارند؛ در این موارد، افراد با ساختارهای جفتگیری یکسان اما دارای سایر صفتهای ناپیوستۀ متفاوت اغلب ریختهای یک گونۀ چندریختی (در حالت همجا) یا زیرگونۀ یک گونۀ چندسنخی (در حالت ناهمجا) مطرح میشوند.
در بحث هستی گونه، دو گزینۀ اول تأثیر اندکی در کارهای عملی مربوط به ردهبندی عنکبوتها دارند و غالباً سومین گزینه چگونگی برخورد با یک گونه را تعیین میکند و میگوید ریخت، زیرگونه و به زبان سادهتر، تنوع چیست.
در مباحث مربوط به عنکبوتها نمیتوان مفهوم گونه را از بعد ریختی و سنخشناختی جدا کرد (مفهوم Cuvier)؛ بااینحال، بعد معرفتشناختی نقش تعیینکنندهای در این زمینه ایفا میکند. در بخش بعدی به بررسی اصول بالقوهای پرداخته خواهد شد که شامل بخش نظری و عملی میشوند (نظری: گونهها در اندامهای جفتگیری تفاوت دارند/عملی: افراد با اندامهای جفتگیری متفاوت بهعنوان گونههای مختلف تعریف میشوند).
گونه ویژه بودن ساختارهای جفتگیری
برای توصیف گونه ویژه بودن ساختارهای جفتگیری، فرضیههای متفاوت همسو با مفاهیم مختلف گونهای به کار میروند (Eberhard, 1985; (Edward, 1993; Arnqvist, 1997؛ برای نمونه، ازآنجاکه تفاوتهای اندامهای جفتگیری سازوکار جداکننده تفسیر شده است فرض قفل و کلیدDufour (1844) رد میشود؛ هرچند شواهد نظری فراوانی هم در برابر این فرض آورده شده است(Gering, 1953; Kraus, 1968; Blanke, 1980; Berube and Myers, 1983; Eberhard, 1985; Shapiro and Porter, 1989; Ware and Opell, 1989; Porter and Shapiro, 1990; Mikkola, 1992; Arnqvist et al., (1997; Sota and Kubota, 1998.
از سویی مشخص نیست اهمیت فرضیۀ پلیوتروپیسم یا چنداثری Mayr (1963) چیست. طبق این فرض، ارتباطات ژنتیکی بین ساختارهای جفتگیری و پیکری به تجمع تغییرات انتخابی بزرگ خنثی منتج میشوند (Eberhard, 1985; Arnqvist et al., 1997; Jocqué, 1998). مطرحشدن چنین ایدههای اغراقآمیزی دربارۀ ساختار اندامهای جفتگیری تا حدی از طبیعت انتخاب خنثی منشأ گرفته و بهمرور گسترش بیشتری یافته است (Müller, 1957; Kraus, 1968; Goulson, 1993). گفتنی است چنین ادعاهایی تنها بر اساس اطلاعاتیاند که دربارۀ آنها حتی ازنظر مبانی نظری نیز تردید وجود دارد (Eberhard, 1985).
Kraus (1984) نتیجه گرفت پیچیدگی اندام جفتگیری با شیوۀ جفتگیری همبستگی دارد؛ باوجوداین، بررسی وضعیت گونه ویژه بودن مستقل از پیچیدگی اندام جفتگیری و نیازمند اطلاعات جامعتر است.
نظریۀ Eberhard (1985) مبنی بر «انتخاب جنسی و اندام جفتگیری جانور» نقطهعطفی در این نوع استدلالها بود. وی فرضهای پیشین را بررسی و آنها را با فرضیۀ «انتخاب فرد ماده» Darwin (1871) مقایسه کرد؛ بر اساس این، اندام جفتگیری فقط ساختاری برای انتقال اسپرم نیست بلکه ساختار معاشقهکننده نیز محسوب میشود (West-Eberhard, 1984)؛ زیرا فرد ماده در این مسیر درگیر فرایندهایی میشود که طبق آنها، ماده تنها اسپرم یک فرد نر (بهجای اسپرم چندین نر رقابتکننده) را استفاده میکند. بحرانیترین جنبه از این نظر، فشار رقابتی مداوم بین نرهای همگونه، قلمرو، آزادی عمل و ترجیحات پیشبینینشدۀ فرد ماده است که امکان رسیدن به راهحل مطلوب را از فرد نر سلب میکند (West-Eberhard, 1983; 1984).
Alexander و همکاران (1997) فرضیۀ تعارض منافع را مطرح کردند. طبق این نظریه، نرها و مادهها در مسابقهای تسلیحاتی برای بهدستگرفتن زمام امور مربوط به جفتیابی، حفظ شرایط موجود و تعیین سرنوشت اسپرم تلاش میکنند (Arnqvist and Rowe, (2002. سؤال اینست که آیا مادهها به موازات تکامل حالتهای صفتها در نرها، اولویتها یا مقاومت خود را در برابر آنها تکامل میبخشند (Holland and Rice, 1998)؟ پیشبینی دربارۀ فرضیۀ تعارض منافع اینست که در گروههایی که مادهها رفتار کنترلگرایانه روی جفتگیری دارند و نرها به معاشقه مجبور میشوند و پیشاز جفتگیری برای مادهها هدیه میبرند، ساختارهای جفتگیری باید ساختارهای نسبتاً ساده و یکنواختی باشند که البته بعد عملی مربوط به عنکبوتها بهوضوح با این پیشگویی متناقض است(Huber, (1998.
فرضیۀ Jocqué (1998؛ 2002) با عنوان «بررسی جفت» هر دو ایدۀ Mayr (1963) مبنی بر ارتباط ژنتیکی بین صفتهای جفتگیری و پیکری و ایدۀ مشروعیت نر Dufour (1844) را با هم ترکیب کرده است. ساختارهای جفتگیری گونه ویژه در حکم عواملی هستند که وجود سازشهای اساسی (ریختی و غیرریختی) را تضمین میکنند. اگر این سازشها آشکارا از ظاهر فرد ماده درک نشوند به احتمال زیاد دوباره ناپدید خواهند شد. از سویی انتخابِ فردِ ماده بیشتر بهشکل «نتیجه» دیده میشود تا «دلیلی برای اندامهای جفتگیری گونه ویژه». باوجود تمام تفاوتهایی که در سه فرضیۀ اخیر دیده میشوند، تشابه بارز اینست که در هر سه فرضیه به ساختارهای جفتگیری بهعنوان ساختارهایی با عملکردی فراتر از عملکردهای اولیه (ساختارهای علامتدهنده یا جوامعساز) نگریسته شده است.
اتفاقنظرها، تضادها و بعد منطقی در مطالعهها
اگر گونهها را جوامع بارور جدا از هم در نظر بگیریم که اندامهای جفتگیری آنها هیچ نقشی در این جدایی تولیدمثلی نداشته است، درنظرگرفتن همبستگی زیاد بین جوامع بارور و مجموعه افرادی که ازنظر ریختشناسی تولیدمثلی تعیینحدود شده باشند کار بیهودهای خواهد بود. باتوجهبه اینکه مقالههای آرایهشناسی نقشی اساسی در رابطهبندی تکامل ساختارهای جفتگیری دارند (Eberhard, 1985) چنین سؤالاتی مطرح میشوند: آیا مدرکی وجود دارد که مسئول پدیدههای ظاهری گونه ویژه بودن باشد؟ چه عاملی تکامل نسبتاً سریع اندام جفتگیری را باعث میشود؟
در زیر به بررسی سه نکته خواهیم پرداخت که بهترتیب عبارتند از: تأثیر فرضیۀ «گونه ویژه بودن اندام جفتگیری» در کشف چندسنخی و چندریختی و همچنین مشکلات مربوط به نمونههای با اندازۀ کوچک (Huber, 2003).
1. چندسنخی: معمولاً تشخیص گونههای مختلف در یک منطقۀ جغرافیایی محدود (و در یک افق زمانی محدود) کار سختی نیست. در چنین وضعیتی که از نظر زیستشناسان با عنوان «بدون بعد» یاد میشود (Mayr, 1955) اندامهای جفتگیری منبع سودمندی از صفتهای تشخیصی عالی در سطح گونه مطرح میشوند. بررسیهای جامع ریختسنجی دربارۀ گونههای مختلف حشرات و عنکبوتها نشان میدهند ساختار اندام جفتگیری در یک گونه نسبت به سایر ساختارها تغییرات بسیار کمی یافته است (Arnold, 1986; Teder, 1998; Eberhard et al., 1998; Palestrini et al., 2000; Tatsuta et al., 2001))؛ باوجوداین در مطالعۀ حاضر برای مقایسه بین گونهها، هر گونه توسط افراد یک جمعیت موضعی مشخص شدند؛ البته باید یادآوری شود اصطلاح «گونه ویژه» در توصیف گونهها به کار میرود وگونهها نیز دارای توزیع مکانی و زمانی هستند. از سویی صفتهایی که ازنظر آرایهشناختی در شرایط بدون بعد ارزشمند محسوب میشوند ممکن است به محض مطرحشدن مباحث تنوع جغرافیایی و نواحی هیبریدی مفهوم خود را از دست بدهند ((Leong and Hafernik, 1992; (Tanabe et al., 2001.
نباید فراموش کرد تمام مطالعههای آرایهشناختی سنتی تأکید منطقهای دارند و حتی به نظر میرسد در برخی موارد، آثار علمی نوین با محوریت آرایهای بر مفهوم گونهای بدون بعد تأکید دارند (برای نمونه، مفهوم سنخشناختی گونه). گونه ویژه بودن اندامهای جفتگیری ما را بر آن میدارد آنها را بهمنزلۀ جمعیتهای ناهمجایی در نظر بگیریم که در صورت مشاهدۀ تفاوت در ساختارهای جفتگیری، گونههای مختلف قلمداد میشوند. این امر فرض اصلی ما دربارۀ گونه ویژه بودن را در تکمیل اطلاعات ابعاد منطقی توجیه میکند (Herre, 1964).
دو نکتۀ مهم در این زمینه عبارتند از:
i. در گروههای جانوری خاص مانند پرندگان، پستانداران، پروانهها و حلزونها که Mayr (1963) مفهوم گونه چندسنخی را دربارۀ آنها مطرح کرده است (Mayr and Ashlock, 1969) ساختار اندام جفتگیری برای توصیف گونه به کار نرفته است؛
ii. درصد زیادی از گونههای بیمهره تنها بر اساس محل تیپ شناخته میشوند (Stork, 1993; 1997; Baker, 2011; Sim, 2013; Slowik and Sikes 2013; Régnier et al. 2015; Escobar-Suárez et al., 2017).
2. چندریختی: برخلاف پدیدۀ یادشده، اصطلاح چندریختی برای گونههایی استفاده میشود که تغییر ناپیوستهای را درون جمعیتها نشان میدهند؛ هرچند این امر پدیدۀ رایجی در اغلب گروههای جانوری است شواهد بسیار اندکی دربارۀ چندریختیبودن اندام جفتگیری ثبت شدهاند (Johnson, 1995; Müller, 1957; Kunze, 1959; Inger and Marx, 1962; Ulrich, 1988; Mound et al., 1998; Hausmann, 1999; Huber and (Perez, 2001a. اکنون سؤال اساسی اینست که چه زمانی ریختهای متفاوت یک گونه، گونههای مختلف قلمداد میشوند؟ پژوهشگران دربارۀ این موضوع با جزئیات بیشتر بحث کردهاند و نتیجه گرفتهاند با دادههای موجود در این سطح امکان تصمیمگیری قطعی وجود ندارد (Huber (and Perez, 2001b.
مطالعههای مختلف نشان دادهاند ریختشناسی اندام جفتگیری بسته به شرایط متفاوت هنگام انتوژنی تغییرات زیادی مییابد(Hribar, 1996; Arnqvist and Thornhill, 1998)؛ این امر دلیل بر اینست که چندریختیهای فصلی (بهویژه پلیفنیسم: سازوکاری زیستی که در پاسخ به تغییر شرایط محیطی رخ میدهد و به بروز چندین حالت صفت از یک ژن واحد منجر میشود) همانند آنچه در حشرات وجود دارد پدیدههای رایجیاند(Müller, 1957; Kunze, 1959; (Vitalievna, 1995.
Jocqué (1998) در فرضیۀ «بررسی جفت» پیشبینی کرده است چندریختی ژنیتالی باید پدیدۀ رایجی در حوزۀ گونهزایی همجا باشد (Jocqué, 2002).
فراتر از تمام این گمانهزنیها با اطمینان نسبی بیان میشود که عملکردن ابعاد روششناختی و عملی مطالعههای آرایهشناختی به موازات هم باعث میشود کشف چندریختیهای اندام جفتگیری در وهلۀ نخست غیرمحتمل به نظر برسد؛ پس در این راستا سه فرض به شرح زیر مطرح میشود:
i. فرض اساسی گونه ویژه بودن و غالبیت اندام جفتگیری و سایر صفتهای منتخبِ جنسی در تعیین حدود گونه (Eberhard 1985 ;Zeh and (Zeh, 1992; Huber, 2003; Jocqué, 2002؛
ii. فقدان دادههای کافی در حوزۀ زیستیِ بخشِ وسیعی از گونههای اسمی بیمهرگان (Stork, 1997)؛
iii. محدودیت نمونههای دارای اندازۀ کوچک که نقشی کاربردی در کشف چندریختیها و ارزیابی تنوع دارند.
3. اندازۀ نمونه: اگر در مطالعهای گونههای فراوانی از منطقهای مجزا و دارای تعداد کم نمونه گزارش شوند باید چه توضیحی دربارۀ تنوع، مورفوکلاینها و همپوشانی یا ناهمپوشانی توزیع فراوانی داشته باشیم؟ متأسفانه ازآنجاکه زیستشناسی نوین روی بخش بسیار کوچکی از تنوع جهانی (انسان، رت، مگس سرکه و ...) فعالیت میکند، اطلاعات زیادی دربارۀ بخش عمدهای از گونههای شناختهشده وجود ندارد و در واقع ارائۀ اطلاعات آماری دقیق در چنین مواردی کار بسیار دشواری است؛ باوجوداین، مطالعههای بیشتر مشخص کردهاند در مباحث گونه ویژه باید درصد زیادی از گونههای شناختهشده را حذف کرد و بنابراین صرفنظر از هر اندازهای ما فقط باید نمونهها را باهم قیاس کنیم.
بدیهی است چندریختیهای اندام جفتگیری پدیدۀ رایجی نیست اما 20 برابر رایجتر از چیزی است که پیشازاین تصور میشد. از سویی بخش مشکلتر، کمیت گونهها در مناطق مطالعهشده مانند اروپا است (Huber, 2003)؛ بااینحال اعتقاد به اینکه تمام موارد چندریختی اندام جفتگیری بهطور تصادفی کشف شدهاند آگاهینداشتن ما از فراوانی این پدیده و ضرورت انجام بررسیهایی را نشان میدهد که باید بهطور ویژه روی حل چنین مشکلاتی تمرکز کنند.
جمعبندی
اگرچه ساختارهای جفتگیری نقش بسیار قطعی در سیستماتیک عنکبوتها (بهویژه در آرایهشناختی آلفا) دارند هنوز هیچ مدرک قانعکنندهای وجود ندارد که مشخص کند اندامهای جفتگیری تا چه اندازه محدودیتهای گونه زیستی را نشان میدهند:
1. فرضیۀ قفل و کلید که با محتوای سنخشناختی درهمآمیخته کاملاً رد شده است؛
4. ساختارهای جفتگیری نسبتاً تکاملیافته هستند و نباید نادیده گرفت مطالعۀ این ویژگی بهاندازۀ بررسی الگوهای فرومونی و معاشقه مشکل است؛ ضمن اینکه این ساختارها سازوکارهای جداکننده هستند و به احتمال زیاد شاخصهای معتبری برای محدودیتهای گونه هستند. نکتۀ نهایی اینکه احتمالاً تأکید دوباره بر بررسی تنوع و انجام تحلیلهای همخوانی بین دادههای ریختی و دادههای مولکولی چندگانه روش بسیار مفیدتری برای بهبود سطح دانش ما دربارۀ اهمیت ساختارهای جفتگیری در سیستماتیک خواهد بود.
سپاسگزاری
نویسندگان از حمایتهای علمی زندهیاد جناب آقای پروفسور جمشید درویش در پیشبرد علمی مقالۀ حاضر سپاسگزاری میکنند.