نویسندگان
1 گروه شیلات، دانشکده علوم و فنون دریایی و جوی، دانشگاه هرمزگان، بندرعباس، ایران
2 بخش ژنتیک، پژوهشکده اکولوژی خلیج فارس و دریای عمان، هرمزگان، بندرعباس، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Banana shrimp Fenneropenaeus merguiensis is one of the most important shrimp species in the Persian Gulf compromising about 60% of total shrimp catch in Hormozgan Province. Regarding the importance of banana shrimp in fisheries industry, phylogeny and genetic structure of the population of this in Laft and Sirik estuaries in the Persian Gulf was investigated using mitochondrial 16S rRNA gene sequencing. Results of 16S rRNA gene sequencing of 10 shrimps including 448 aligned base pairs yielded one monomorphic locus, 447 polymorphic loci and seven haplotypes. No insertions and deletions were observed. F- statistic parameter at 95% level of confidence was 0.14 and was not significant between the two populations (P value= 0.08). Phylogenetic trees did not show a differentiated geographical structure between the two regions. Mean values of Tajimaâs D and Fuâs Fs between the regions were 2.61 and 10.33, respectively. Insignificant values of these tests are indicative of no expansion of F. merguiensis population between the two regions. Haplotype and nucleotide diversity of the shrimps were 0.933 ± 0.004 and 0.802 ± 0.672, respectively for the two regions. The results of this study revealed that F. merguiensis populations of Laft and Sirik estuaries had high levels of genetic diversity but regarding the value of F- statistic parameter and its significance level, the existence of genetically similar populations could not be deducted with high level of confidence. The results of present study could be considered in fisheries management for restocking programs and conservation of genetic diversity of populations.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
بررسی روند تکاملی و ساختار ژنتیکی جمعیتهای مختلف آبزیان به منظور اعمال مدیریت شیلاتی و بهرهبرداری پایدار از ذخایر اهمیت ویژهای دارد (Lin et al., 2002؛ Thorrold et al., 2002؛ Thai et al., 2006). همچنین ارزیابی روند تکاملی اطلاعات ارزشمندی را در راستای طبقهبندی و مطالعه ساختار و تنوع ژنتیکی جمعیتها در اختیار پژوهشگران قرار میدهد Benzie et al., 1995)؛ Ghasabshiran et al., 2013). این اطلاعات برای حفاظت از گونههای در معرض تهدید و در صنعت آبزیپروری مفید است Valles-Jimenez et al., 2006)؛ Mohamadian et al., 2010؛ Rezaei et al., 2010؛ Vera et al., 2011).
خانواده Penaeidae شامل گروه متنوعی از گونههای میگو است که در خورها و مصبها و محیطهای دریایی مناطق استوایی و نیمه استوایی در سراسر جهان یافت میشوند(Gulland and Rothschild, 1984). میگوهای این خانواده از لحاظ صید و صیادی ارزشمند هستند و در وسیعی نیز به طور پرورشی تکثیر میشوند (Leung and Engle, 2006). اهمیت اکولوژیکی و اقتصادی میگوهای خانواده Penaeidae به اجرای تحقیقات زیستشناختی و ژنتیکی گستردهای درباره گونهها و جمعیتهای آن منجر شده است. با توجه به پراکنش بسیار گسترده میگوهای این خانواده در منابع آبی جهان، نتایج تحقیقات ژنتیکی محققان از عدم تعیین ساختار ژنتیکی و جمعیتی مشخص در برخی مطالعات (Benzie, 2000؛ (Cui et al., 2007 تا تعیین ساختار ژنتیکی و جمعیتی مشخص و معنیدار در مطالعات دیگر متغیر است Klinbunga et al., 1999)؛ (You et al., 2008. به طور کلی، بسیاری از بیمهرگان آبزی در مراحل لاروی و روند تکاملی خود دارای بسترهای مشترکی هستند که این عامل سبب مهاجرت بین مناطق و ایجاد جریان ژنی بین آنها میگردد (Avise, 2000). به همین علت بررسیهای مولکولی جدایی جغرافیایی اندکی را در این گونهها که از پتانسیل پراکندگی بالایی برخوردارند، نشان میدهد (Palumbi, 2003) هرچند که اخیراً گزارشهایی مبنی بر جدایی جمعیتی گونههایی که در فاصله جغرافیایی کم زیست میکنند گزارش شده است (Hellberg, 2009).
پراکنش عمده خانواده Penaeidae به ویژه جنسهای Penaeus و Fenneropenaeus در جنوبشرقی آسیا، هند، خلیج مکزیک، استرالیا و خلیج فارس است. در میان گونههای خانواده Penaeidae، میگوی موزی (F. merguiensis) یکی از هشت گونه اقتصادی مهم این خانواده است (Leung and Engle, 2006). F. merguiensis از مهمترین گونههای میگو در صیدگاههای استان هرمزگان است که حدود 60 درصد از کل صید میگو در این استان را تشکیل میدهد. ذخایر میگو نه تنها به خاطر ارزش غذایی و میزان ارزآوری نقش به سزایی در اقتصاد کشور ایران دارد، بلکه در صنعت تکثیر و پرورش نیز از جایگاه خاصی برخوردار بوده، یکی از محورهای اصلی توسعه در بخش شیلات جنوب کشور را به خود اختصاص داده است. هر ساله بهرهبرداری از ذخایر میگویF. merguiensis در صیدگاههای استان هرمزگان توسط تعداد زیادی از شناورهای سنتی و تا حدودی شناورهای صنعتی به منظور تأمین نیاز بازار مصرف و همچنین تأمین میگوی مولد و صادرات آن به خارج از کشور انجام میشود.
در سالهای اخیر DNA میتوکندریایی به طور گسترده به عنوان نشانگر ژنتیکی در گونههای مختلف میگوهای خانواده Penaeidae استفاده شده است. استفاده از این نشانگر به دلیل دارا بودن بسیاری از ویژگیهای مطلوب نظیر عدم نوترکیبی، وراثت از طریق مادری و نرخ بالای جهش در مطالعات ساختار ژنتیکی و روند تکاملی مناسب تشخیص داده شده است Garcia-Machado et al., 2001)؛ Klinbunga et al., 2001؛ (McMillen-Jackson and Bert, 2004. ژن 16S rRNA یکی از نواحی بسیار متغیر در ژنوم میتوکندریایی است که سرعت پایین تکاملی از خود نشان میدهد و برای مطالعه تمایز بین گونهها، تعیین رابطه تبارشناسی ژنتیکی و تفکیک جمعیتی تا حد خانواده یا جنس با استفاده از تکنیک توالییابی مفید است Ketmaier et al., 2008)؛ Calo-Mata et al., 2009؛ (Aliabadian et al., 2012.
با وجود اهمیت اقتصادی و بومشناختی میگوی
F. merguiensis در خلیج فارس و دریای عمان اطلاعاتی در زمینه روند تکاملی و ساختار ژنتیکی و همچنین تفکیک گونه ای جمعیتهای آن در دسترس نیست. هدف از پژوهش حاضر، بررسی ساختار ژنتیکی و تکاملی میگوی F. merguiensis در دو منطقه لافت و سیریک استان هرمزگان و تعیین قرابت یا جدایی ژنتیکی احتمالی جمعیتهای آن در این دو منطقه به منظور ارایه به مسؤولان اجرایی شیلاتی در جهت حفظ خزانه ژنی، اجرای برنامههای بازسازی ذخایر و بهرهبرداری بهینه از جمعیتهای آن در این مناطق است.
مواد و روشها
تعداد 10 قطعه میگوی F. merguiensis به طور تصادفی از دو منطقه لافت و سیریک (هر منطقه پنج نمونه) استان هرمزگان در خرداد ماه 1392 صید شد (شکل 1) و پس از تثبیت در الکل 96 درصد به آزمایشگاه ژنتیک پژوهشکده اکولوژی خلیج فارس و دریای عمان انتقال یافت.
شکل 1- دو منطقه نمونهبرداری از میگویF. merguiensis در خوریات لافت و سیریک در استان هرمزگان
استخراج DNA با اندک تغییراتی با روش فنل-کلروفرم (Taggart et al., 1992) از بافت ماهیچهای پاهای شنای میگو انجام گرفت و کیفیت آن با استفاده از الکتروفورز ژل آگاروز یک درصد ارزیابی شد (Palumbi et al., 1991).
برای تعیین تنوع ژنتیکی در میگوی F. merguiensis از روش توالییابی ژن 16S rRNA استفاده شد. بدین منظور، ژن16S rRNA با روش واکنش زنجیرهای پلیمراز (PCR) با یک جفت آغازگر ژن 16S rRNA متعلق به خانواده Penaidae به شرح ذیل تکثیر شد (Palumbi et al., 1991):
.(Forward, 16Sar5') 5'-CGC CTG TTT ATC AAA AAC AT-3'
.(Reverse, 16Sbr3') 5'-CCG GTY TGA ACT CAG ATC AYG T-3'
هر ویال از واکنش زنجیرهای پلیمراز شامل یک میکرولیتر DNA حدوداً 100 نانوگرم، 5 میکرولیتر PCR Buffer (10X)، 2 میکرولیتر MgCl2 50 میلیمولار، 1 میکرولیتر dNTPs 10 میلیمولار، 1 میکرولیتر از هر آغازگر (10 ماکرومول) و 4/0 میکرولیتر از آنزیم Taq-پلیمراز با غلظت 5 واحد در میکرولیتر (سیناژن، ایران) بود که با آب مقطر استریل به حجم نهایی 50 میکرولیتر رسانده شد. واکنش PCR در دستگاه ترموسایکلر، (MJ research، مدل PTC-100، ساخت آمریکا) انجام شد و واکنش زنجیرهای پلیمراز برای تکثیر ژن مذکور با تنظیم دمای الحاق و بهینهسازی برنامه اجرایی دستگاه ترموسایکلر مطابق جدول 1 صورت گرفت.
5 میکرولیتر از محصول PCR تمامی نمونهها به همراه نشانگر مولکولی 100 باز (شرکت Fermentas GmbH، ساخت آلمان) در ژل آگاروز 1 درصد الکتروفورز شد و پس از اطمینان از تکثیر اندازه مناسب ژن فوق، مقدار باقیمانده آنها پس از ارسال به بخش مولکولی شرکت ماکروژن (ساخت کره جنوبی)، خالصسازی و به عنوان DNA الگو برای توالییابی استفاده شدند. واکنشهای توالییابی DNA به همراه آغازگر forward با بسته BigDye شرکت Applied Biosystems، ساخت آمریکا) با دستگاه DNA analyzer (مدل XL3730، شرکت Applied Biosystems، ساخت آمریکا) انجام شد.
پس از تعیین توالیها، بازنگری توالیهای مشابه با نرمافزار Chromas نسخه 23/2 انجام شد. برای شناسایی اختلاف میان توالیها، نمونههای توالییابی شده با نرمافزار Clustal W (Thompson et al., 1997) همردیف شدند. شاخصهای تنوع مولکولی نظیر تعداد هاپلوتیپها، مکانهای چندشکلی، تنوع هاپلوتیپی و نوکلئوتیدی به همراه واریانس بر اساس مدل Nei (1978)، هتروزیگوسیتی مورد انتظار، واگرایی ژنتیکی (FST) که نشانه جدایی جمعیتها است به صورت جفتی بین مناطق نمونهبرداری با 1000 تکرار (Slatkin and Hudson, 1991) توسط نرمافزار Arlequin نسخه 1/3 (Excoffier et al., 1992) و نرمافزار DnaSp (Rozas et al., 2003) محاسبه شد. گسترش و پراکنش جمعیتی با روش آزمونهای بیطرفی (neutrality tests) شامل دو آزمون: Tajima's D (Tajima, 1989) و Fu's FS (Fu, 1997) با نرمافزار Arlequin نسخه 1/3 بررسی شد. درختهای فیلوژنتیکی با روشهای UPGMA و Maximum parsimony و 1000 تکرار توسط نرمافزار MEGA نسخه 4 رسم گردید (Kimura, 1980).
جدول 1- برنامه اجرایی دستگاه ترموسایکلر برای تکثیر ژن 16S rRNA
تعداد چرخه |
زمان |
دما (درجه سانتیگراد) |
مراحل PCR |
1 |
3 دقیقه |
95 |
واسرشتسازی اولیه |
30 |
30 ثانیه |
95 |
واسرشتسازی |
45 ثانیه |
48 |
الحاق |
|
60 ثانیه |
72 |
بسط |
|
1 |
5 دقیقه |
72 |
بسط نهایی |
نتایج
بهینهسازی واکنش PCR برای تکثیر ژن 16S rRNA با استفاده از شیب دمایی 48-60 درجه سانتیگراد نشان داد که مناسبترین دما برای اتصال آغازگر، دمای 48 درجه سانتیگراد است. آغازگرهای 16Sar5' و 16Sbr3' امکان تکثیر بخشی از ژن 6S rRNA به طول تقریبی 470 جفت باز را فراهم نمودند. الگوی باندی محصول PCR روی ژل آگاروز یک درصد در شکل 2 نشان داده شده است.
شکل 2- الگوی باندی محصول PCR ژن 16S rRNA روی ژل آگاروز یک درصد
بر اساس آنالیز انجام شده، تعداد 7 هاپلوتیپ در دو منطقه خور لافت و سیریک شناسایی شد. 3 هاپلوتیپ مربوط به نمونههای خور لافت و 4 هاپلوتیپ مربوط به نمونههای خور سیریک بودند. 4 نمونه از نمونههای منطقه لافت دارای هاپلوتیپ مشترک بودند (هاپلوتیپهای شماره 1 و 2) و 2 نمونه از نمونههای منطقه سیریک نیز دارای هاپلوتیپ مشترک بودند (هاپلوتیپ شماره 4). هیچ هاپلوتیپ مشترکی بین دو منطقه مطالعه شده به دست نیامد و تمامی هاپلوتیپها منحصر به فرد بودند (جدول 2).
از 448 باز ردیف شده حاصل از 10 نمونه توالییابی شده ژن 16S rRNA در میگوی
F. merguiensis دو منطقه، یک جایگاه ژنی مونومورف، 447 جایگاه ژنی پلیمورف و 1017 موتاسیون به دست آمد که نشان دهنده نرخ بسیار بالای موتاسیون در این گونه است. هیچ گونه چند شکلی اضافه و حذف (InDells) مشاهده نشد.
بر اساس محاسبه عامل FST بین نمونههای دو منطقه لافت و سیریک، فاصله جمعیتی بین دو منطقه 14/0 به دست آمد که در سطح احتمال 05/0 نمونههای دو منطقه مطالعه شده با فاصله کمی اختلاف معنیداری نداشتند (05/0<P، 08/0=P value).
در ترسیم درختهای تکاملی با روش UPGMA و Maximum parsimony شاخه مجزایی از دو جمعیت مشاهده نشد و ساختار جغرافیایی مشخصی را بین دو منطقه نشان نداد (شکلهای 3 و 4).
میانگین مقدار آزمون Tajima's D و Fu's FS برای 10 توالی، به ترتیب 61/2 و 33/10 بین مناطق محاسبه شد. هر دو شاخص مثبت بود اما از لحاظ آماری معنیدار نبودند (05/0<P، 09/0=P value) (جدول 3).
میزان تنوع هاپلوتیپی یا ژنی برای هر دو منطقه بالا بود (800/0 تا 900/0) و در خور لافت به میزان
164/0 ± 800/0 و در خور سیریک به میزان
161/0 ± 900/0 محاسبه شد. همچنین، تنوع نوکلئوتیدی درون جمعیتی برای ژن مورد بررسی در خور لافت به میزان 360/0 ± 594/0 و در خور سیریک به میزان 386/0 ± 637/0 ثبت شد. میزان تنوع هاپلوتیپی و تنوع نوکلئوتیدی برای تمامی نمونهها (بین جمعیتی) به ترتیب: 004/0 ± 933/0 و 802/0 ± 672/0 محاسبه شد. میزان هتروزیگوسیتی مورد انتظار برای خور لافت 199/0 ± 594/0 و برای خور سیریک 196/0 ± 636/0 به دست آمد (جدول 4).
جدول 2- پراکنش هاپلوتیپی ژن 16S rRNA F. merguiensis در دو منطقه خور لافت و سیریک
هاپلوتیپ منطقه |
1 |
2 |
3 |
4 |
5 |
6 |
7 |
جمع |
لافت |
2 |
2 |
1 |
- |
- |
- |
- |
5 |
سیریک |
- |
- |
- |
2 |
1 |
1 |
1 |
5 |
جمع |
2 |
2 |
1 |
2 |
1 |
1 |
1 |
10 |
شکل 3- درخت تکاملی ژن 16S rRNA میگوی
F. merguiensisخوریات لافت و سیریک با روش UPGMA
شکل 4- درخت تکاملی ژن 16S rRNA میگوی
F. merguiensisخوریات لافت و سیریک با روش Maximum parsimony.
جدول 3- نتایج آزمون های Tajima's D و Fu's FS در میگوی F. merguiensisدو خور لافت و سیریک
Tajima’s D |
Fu’s FS |
|||
P value |
D |
P value |
FS |
|
خور لافت |
99/0 |
35/2 |
00/1 |
87/12 |
خور سیریک |
98/0 |
86/2 |
99/0 |
78/7 |
میانگین |
99/0 |
61/2 |
99/0 |
33/10 |
جدول 4- شاخصهای تنوع ژنتیکی F. merguiensis در دو خور لافت و سیریک
شاخص |
خور لافت |
خور سیریک |
تعداد نمونههای بررسی شده |
5 |
5 |
جایگاههای بررسی شده |
448 |
448 |
تعداد جایگاههای چند شکلی |
424 |
432 |
چند شکلی اضافه و حذف |
000/0 |
000/0 |
تعداد هاپلوتیپ |
3 |
4 |
تنوع نوکلئوتیدی |
360/0 ± 594/0 |
386/0 ± 637/0 |
تنوع هاپلوتیپی |
164/0 ± 800/0 |
161/0 ± 900/0 |
هتروزیگوسیتی مورد انتظار |
199/0 ± 594/0 |
196/0 ± 636/0 |
ترکیب نوکلئوتیدی ژن 16S rRNA میگوی
F. merguiensis در جدول 5 نشان داده شده است. مطالعه ترکیب نوکلئوتیدی ژن 16S rRNA نشان داد که این توالی غنی از بازهای T و A (10/68 درصد) است.
جدول 5- ترکیب نوکلوتیدی ژن 16S rRNA میگوی
F. merguiensis در دو خور لافت و سیریک (درصد)
منطقه |
C |
T |
A |
G |
جمع |
خور لافت |
28/12 |
62/33 |
46/34 |
64/19 |
100 |
خور سیریک |
37/14 |
53/33 |
60/34 |
60/19 |
100 |
بحث
در دهههای اخیر با توسعه روشهای نوین مولکولی تحقیقات در مورد ساختار ژنتیکی، جمعیتی و تکاملی گونههای مختلف آبزیان در اغلب کشورهای جهان انجام شده است و استفاده از نتایج آنها سبب اعمال مدیریت علمی و صحیح در راستای بازسازی ذخایر آبزیان، توسعه آبزیپروری و حفظ ساختار ژنی جمعیتهای مختلف شده است. تعیین ساختار ژنتیکی و جمعیتی گونههای مختلف آبزیان و برخورداری از تکنیکهای سریع و نوین برای تعیین میزان قرابت خویشاوندی بین گونهای و درونگونهای میتواند راهگشای بسیار خوبی برای استفاده مدیران اجرایی باشد، چرا که در بیشتر آبزیان و به ویژه در سختپوستان علیرغم وجود صفات ریختشناسی یکسان تفاوتهای ژنتیکی قابل توجهی در سطوح مختلف و در مناطق جغرافیایی متفاوت وجود دارد (Palumbi et al., 1991).
از مهمترین شاخصهای تفکیک بین جمعیتها، عامل FST است که نشان دهنده تمایز یا جدایی بین جمعیتهایی است که در مناطق مختلف جغرافیایی زیست مینمایند (Mohamadian et al., 2010). در بررسی حاضر میزان FST با اطمینان 95 درصد بین نمونههای دو منطقه 14/0 و غیر معنیدار محاسبه شد (05/0<P). با توجه به این که مقدار عدد معنیداری (08/0) نزدیک به سطح احتمال 05/0 بود بنابراین نمیتوان با قاطعیت دو جمعیت میگویF. merguiensis در خوریات لافت و سیریک را یکی دانست.
نتایج حاصل از رسم درخت فیلوژنتیک برای نمونههای دو منطقه لافت و سیریک شاخههای مجزایی از دو جمعیت را نشان نداد و نتوانست تفکیک جغرافیایی نمونههای مختلف خوریات لافت و سیریک را نشان دهد.آزمون تفاوت بین جمعیتها شامل Tajima's D و Fu's FS نیز غیر معنیدار به دست آمد و بنابراین فرضیه مستقل بودن جمعیتهای میگوی
F. merguiensis دو منطقه لافت و سیریک رد میشود. بنابراین بر اساس این آزمونها، میگوی
F. merguiensis در دو منطقه لافت و سیریک احتمالاً از جمعیت واحدی تشکیل شدهاند و بسط و گستردگی جمعیتی بین نمونههای دو منطقه وجود ندارد که وجود تنوع بالا درون مناطق نمونهبرداری نیز این مسأله را تأیید مینماید.
فاصله جغرافیایی بین جمعیتها تأثیر مهمی بر روند تکاملی، ساختار ژنتیکی و جریان ژنی دارد (Wang et al., 2008). با افزایش فاصله جغرافیایی فاصله ژنتیکی افزایش مییابد که علت آن کاهش جریان ژنی در اثر وجود موانع فیزیکی یا طبیعی است (Beacham et al., 2004؛ Mohamadian et al., 2010؛ Rezaei et al., 2010). یکی از علتهای احتمالی عدم وجود تفکیک ژنتیکی جمعیت میگوی F. merguiensis خوریات لافت و سیریک موقعیت جغرافیایی خور منطقه لافت است که به صورت یک مکان تقریباً بسته میتواند از میزان مهاجرت زیاد میگوی F. merguiensis بین دو منطقه جلوگیری به عمل آورد. از آنجا که دو منطقه لافت و سیریک فاصله جغرافیایی چندانی ندارند بنابراین موضوع تأثیر فاصله جغرافیایی بر کاهش جریان ژنی منتفی به نظر میرسد. بنابراین، به دلیل فاصله نسبتاً نزدیک، تماس میان این دو جمعیت از طریق پدیده مهاجرت امکانپذیر است که این موضوع باعث برقراری میزان متوسط جریان ژنی و در نتیجه عدم تمایز بالای ژنتیکی جمعیتها میشود Cui et al., 2007)؛ (Ghodsi et al., 2011.
اصولاً اختلاف ژنتیکی بین جمعیتها در نتیجه مجتمع شدن افراد در یک منطقه خاص به وجود میآید و جمعیتهای یک گونه به واسطه آمیزش درونی با یکدیگر یک مخزن ژنی منحصر به همان جمعیت را ایجاد میکنند (Pinera et al., 2007). به نظر میرسد در مورد جمعیت میگوی F. merguiensis در خوریات لافت و سیریک جریان ژنی و مهاجرت بین جمعیتهای این مناطق به وقوع پیوسته است اما با توجه به تنوع مولکولی مناسب، جمعیت دو منطقه هنوز به تعادل یا تفکیک جمعیتی کامل نرسیده باشند.
اصولاً پراکنش جغرافیایی میگوهای هر منطقه در ارتباط با شرایط زیست محیطی به ویژه میزان تحمل آنها نسبت به نوسانات شوری یا سایر عوامل مؤثر، شرایط بستر و وابستگی میگوها به آن، وجود مصبها و خوریات و شرایط هیدرولوژیک آن و همچنین رفتارها و الگوهای مهاجرتی میگوها هم قرار دارد که بر میزان جریان ژنی تأثیرگذار است (Garcia and Le Reste, 1981؛ (Croos and Pálsson, 2010. یکی از مهمترین عواملی که میتواند در ساختار ژنتیکی، ترکیب یا عدم ترکیب جمعیت دو منطقه دخالت داشته باشند وجود سدهای فیزیکی یا گیاهی در مناطق مورد بررسی است Tiedemann et al., 2000)؛ Ghelichpour et al., 2010؛ (Rezaei et al., 2010. در این ارتباط میتوان به وجود خوریات و جنگلهای حرا در هر دو منطقه اشاره داشت. جنگلهای حرا یکی از مهمترین مناطق نوزاد گاهی و تغذیه لارو ماهیان و سختپوستان است. در دو منطقه لافت و سیریک وجود خور و مصب و همچنین پراکنش جنگلهای حرا زیستگاههای متعدد مناسبی را از جهت فراهم بودن منابع غذایی و وجود پناهگاه برای مرحله نوزادی و پست لاروی میگوی
F. merguiensis فراهم میآورد. وجود تنوع مولکولی به دست آمده در میگوی F. merguiensis در این دو منطقه میتواند در نتیجه این سدهای گیاهی و همچنین وجود تنوع زیستگاهی در خوریات و جنگلهای حرا نیز باشد.
از دیگر عوامل مؤثر بر پراکنش میگوها، اندازه میگو است. در طول محور مهاجرت میگوها از خوریات و مصبها به سمت آبهای عمیق، به ترتیب میگوهای جوان در مناطق ساحلی و میگوهای بزرگتر در آبهای عمیقتر مشاهده میشوند. با افزایش اندازه و سن، جمعیتهای میگو از این خوریات به سمت مناطق عمیقتر دریا برای بلوغ جنسی و تولید مثل مهاجرت میکنند. سپس لاروهای پلاژیک تولید شده مجدداً به سمت این خوریات حرکت میکنند تا مراحل نوجوانی و پست لاروی را در این مناطق سپری نمایند. بنابراین، بین این خوریات رفتار مهاجرت و جریان ژنی تا حدودی برقرار است و درخت تکاملی ترسیم شده با روش UPGMA نیز نتوانست تفکیک جغرافیایی بین دو منطقه را نشان دهد. یکی از علتهای اصلی وجود تفاوتهای ژنتیکی در جمعیتهای جانداران دریایی، توانایی گسترش و پراکندگی آنها است. بنابراین، در صورتی که یکی از مراحل زندگی موجودات دریایی حالت پلانکتونی داشته باشد، گسترش آنها ممکن است در فواصل مختلف اتفاق بیفتد. به بیان دیگر، وجود مرحله لاروی پلاژیک در میگوها از دلایل عمده انتشار و گسترش آنها در فواصل جغرافیایی مختلف و در نتیجه افزایش میزان جریان ژنی و عدم تمایز جمعیتها است (Croos and Pálsson, 2010). دارا بودن مراحل پلانکتونی و لارو پلاژیک در آبزیان میتواند به جمعیتهایی با پراکندگی بالا و غیر متمایز از نظر ژنتیکی در مقایسه با گونههایی با فقدان مراحل پلانکتونی منجر شود (Weersing and Toonen, 2009؛ (Ghasabshiran et al., 2013.
نتایج به دست آمده از تحقیق حاضر در مورد تنوع و ساختار ژنتیکی میگوی F. merguiensis به عنوان مهمترین گونه صید میگو در استان هرمزگان نشان داد که تنوع هاپلوتیپی و نوکلئوتیدی درون جمعیتی و بین جمعیتی بالایی بین خوریات لافت و سیریک در خلیج فارس وجود دارد. با توجه به آنالیز جمعیتی، یکی بودن جمعیتهای میگوی F. merguiensis در خوریات لافت و سیریک را نمیتوان با یقین بالا عنوان نمود. در پژوهش حاضر، میزان تنوع هاپلوتیپی در درون نمونههای هر منطقه و نیز بین دو منطقه لافت و سیریک در حد بالایی بود. از 10 توالی بررسی شده، تعداد 7 هاپلوتیپ منحصر به فرد شناسایی گردید. تراز تنوع هاپلوتیپی میتواند از صفر (تمام افراد جمعیت دارای هاپلوتیپ یکسان) تا یک (تمام افراد جمعیت دارای هاپلوتیپهای متفاوت) متغیر باشد. میزان بالای تنوع هاپلوتیپی و تنوع نوکلئوتیدی درون و بین جمعیتی در میگوی F. merguiensis مؤید تنوع ژنتیکی بالای این گونه میگو در دو منطقه نمونهبرداری است.
تنوع هاپلوتیپی و نوکلئوتیدی مشاهده شده در تحقیق حاضر در محدوده نتایج به دست آمده از تنوع میتوکندریایی در گونههای میگوی ببری سیاه
(Penaeus monodon) (Benzie et al., 2002)، میگوی سفید غربی (P. vannamei) (Valles-Jimenez et al., 2006)، میگوی P. duorarum (McMillen-Jackson and Bert, 2004)، میگویLitopenaeus setiferus.(McMillen-Jackson and Bert, 2003) و میگوی چینی (P. chinensis) (Kong et al., 2010) است که همگی سطوح بالای تنوع ژنتیکی را گزارش نمودند. در تناقض با نتایج تحقیق حاضر، تنوع هاپلوتیپی پایینی (24/0) در میگوی چینی در شمال غرب اقیانوس آرام گزارش شد (Cui et al., 2007). به طور کلی، میزان تنوع هاپلوتیپی بالا برای گونههای دریایی و به ویژه راسته دهپایان (Decapods) غیر معمول نیست (McMillen-Jackson and Bert 2004؛ Peijnenburg et al., 2004؛ Stamatis et al., 2004؛ (Zardoya et al., 2004. این تنوع بالا اغلب به بزرگ بودن اندازه جمعیت در گونههای دریایی و پراکندگی گسترده در فواصل زیاد نسبت داده میشود که به نگهداری بسیاری از هاپلوتیپهای منحصر به فرد در طول رشد و پراکنش جمعیت منجر خواهد شد Watterson, 1984)؛ (Bucklin and Wiebe, 1998. البته اندازه جمعیت مؤثر ممکن است بین نواحی مختلف جغرافیایی که پراکنش گونه جریان دارد به علت فرآیند پویایی جمعیت در طول تاریخ تغییر کند و در نتیجه سطوح تنوع ژنتیکی نیز دستخوش تغییراتی شود (Croos and Pálsson, 2010).
در یک جمعبندی کلی، رسم درخت فیلوژنی ساختار جغرافیایی مشخصی را در خصوص میگوی
F. merguiensis در خوریات لافت و سیریک استان هرمزگان نشان نداد. هر چند که بسط و گستردگی جمعیتی مشاهده نشد اما بر اساس شاخص FST که نزدیک به حد معنیدار بود و نتیجه رسم درخت فیلوژنی، نمیتوان به یقین یکی بودن جمعیتهای دو منطقه را بیان نمود. همچنین بر اساس نتایج این تحقیق مشخص شد که ضروری است به منظور دستیابی به اطلاعات تکمیلی و انجام مطالعات گستردهتر جمعیتی از سایر ژنهای میتوکندریایی یا ژنومی نیز استفاده شود. با توجه به این که پژوهش حاضر برای نخستین بار در کشور با ژن 16S rRNA و روش توالییابی DNA در میگوی موزی انجام گردید، اطلاعات قابل توجهی به دست آمد که میتواند در جهت مدیریت و بهرهبرداری پایدار از ذخایر با ارزش این گونه در منابع آبی و نیز در صنعت آبزیپروری کشور مورد استفاده قرار گیرد.
سپاسگزاری.
نگارندگان از آقای مهندس چکمهدوز قاسمی کارشناس ارشد بخش ژنتیک پژوهشکده آبزیپروری آبهای داخلی، بندر انزلی به خاطر همکاری در تحلیلهای آماری سپاسگزاری مینمایند.