Document Type : Original Article
Authors
1 Ph. D., Trainer of Natural Resources Research Department, Chamestan Forest and Rangeland Research Station, Mazandaran Agricultural and Natural Resources Research and Education Center, Agricultural Research, Education and Extension
2 Associate Professor, Department of Botany, Forest and Rangeland Research Institute, Agricultural Education and Extension Research Organization, Tehran, Iran
3 Emeritus Professor, Department of Botany, Forest and Rangeland Research Institute, Agricultural Education and Extension Research Organization, Tehran, Iran
4 Emeritus Associate Professor, Department of Plant and Animal Biology, Faculty of Biological Sciences and Technology, University of Isfahan, Isfahan, Iran
5 Associate Professor, Department of Plant and Animal Biology, Faculty of Biological Science and Technology, University of Isfahan, Isfahan, Iran
6 Head of the Department of Natural Environment, Mazandaran General Department of Environment, Sari, Iran
Abstract
Keywords
مقدمه
بررسی پوشش گیاهی دستور کار مهم تحقیقاتی در علم بومشناسی گیاهی است که شناسایی انواع پوشش و تشخیص تفاوت بین آنها را بررسی میکند، نقش بسیار مهمی در تحقیقات بومشناختی کاربردی و تنوع زیستی دارد و در زمینههای حفاظت از تنوع زیستی و نظارت بر محیط زیست به کار میرود (Chytry et al., 2011). با شناسایی فلور مناطق مختلف و مقایسۀ تنوع گونهای آنها، پتانسیل پوشش گیاهی مناطق برای برنامههای حفاظتی بیشتر در آنها مشخص خواهد شد.
رشتهکوه البرز ازلحاظ اقلیمی و ژئومورفولوژیکی یکی از ناهمگنترین رشتهکوهها در جنوب غربی آسیا است. شیبهای شمالی رو به تودههای هوایی مرطوب جنوب دریای خزر باعث ایجاد پوشش جنگلی متشکل از گونههایی با کوروتیپ اروپا - سیبری و حوزۀ هیرکانی شده است (Akhani et al., 2010)؛ با وجود این گونههای ایران - تورانی با اقلیم نیمهخشک با گونههای اندمیک زیاد در قسمت فوقانی دارمرز (tree-line) در شیبهای شمالی و در طرف مقابل روی شیبهای جنوبی رشتهکوه البرز، غالب شده است (Frey & Probst 1974; Klein, 1991; Akhani, 1998; Noroozi et al., 2008, 2011). منطقۀ بررسیشده از شمال به ارتفاعات روستاهای پیل و نسن به مختصات جغرافیایی 51 درجه و 33 دقیقۀ طول شرقی و 36 درجه و 12 دقیقۀ عرض شمالی و ارتفاع 2681 متر از سطح دریا، از جنوب به دامنههای جنوبی آزادکوه به مختصات جغرافیایی 51 درجه و 29 دقیقۀ طول شرقی و 36 درجه و 9 دقیقۀ عرض شمالی و با ارتفاع 3391 متر از سطح دریا، از غرب به دامنههای غربی آزادکوه به مختصات جغرافیایی 51 درجه و 28 دقیقۀ طول شرقی و 36 درجه و 12 دقیقۀ عرض شمالی و ارتفاع 2863 متر از سطح دریا و از شرق به ارتفاعات شرق روستای کلاک علیا به مختصات جغرافیایی 51 درجه و 36 دقیقۀ طول شرقی و 36 درجه و 9 دقیقۀ عرض شمالی و با ارتفاع 2454 متر از سطح دریا محدود میشود. بیشترین ارتفاع منطقه مربوط به قلۀ آزادکوه با ارتفاع 4335 متر از سطح دریا و کمترین ارتفاع منطقه مربوط به روستای کلاک سفلی با ارتفاع 2400 متر از سطح دریا است. این منطقه با 11 کیلومتر طول و 6 کیلومتر عرض دارای وسعتی حدود 6000 هکتار است. دو رود اصلی به نامهای کلاک و نسن در منطقۀ جاری است که کلاک به رودخانۀ نوررود و نسن به رودخانۀ چالوس میریزد. جادۀ ارتباطی بخش بلده که وصلکنندۀ دو جادۀ اصلی هراز و کندوان است، از این منطقه عبور میکند.
شکل 1- نقشۀ موقعیت منطقۀ مطالعهشده در شمال ایران و استان مازندران
ازنظر ساختار زمینشناسی، ارتفاعات مختلف منطقه، در لایۀ مریدیونال مرکزی (central meridional) واقع شده، مربوط به ساختار دورههای زمینشناسی ائوسن و رتیک لیاسک و حاصل فعالیتهای آتشفشانی دورۀ ترشیاری است. ویژگیهای چینهشناسی مربوط به مزوزوئیک تا کوارترنر است (Stocklin, 1974). اغلب پوششها و جامعههای گیاهی منطقه روی دامنههای کوهستانی و بر خاکهای از نوع سه گروه سیروزم (sierozem)، اینسپتیسول (inceptisols) و انتیسول (entisol)، که در شرایط بهنسبت خشکی نیز قرار دارند، مستقر شدهاند و سایر پوششهای گیاهی روی خاکهای مالیسول (خاکهای علفزارهای استپی، چمنزارها و مراتع با میزان بازی زیاد)، هیستوسولها (خاکهای آلی، خاکهای ماندابهای (wetland) منطقه) و جلیسولها (خاکهای با یخبندان دائمی یا شدت یخبندان کمتر در سطوح بهطور کامل برفگیر و نیمهیخچالی در منطقه) مستقر هستند (Soil Survey Staff, 1999). براساس منحنی آمبروترمیک ایستگاه بلده (شکل 2)، فصل خشک در منطقۀ بلده حدود 140 روز و از اواخر ماه اردیبهشت تا اواسط ماه مهر است. براساس منحنی آمبروترمیک ایستگاه سیاهبیشه (شکل 3)، فصل خشک در منطقۀ سیاهبیشه کمتر از ایستگاه قبلی و حدود 110 روز و از اواسط ماه خرداد تا اوایل ماه مهر است. اقلیم این مناطق از اقلیم مدیترانهای تأثیر میگیرد که بهطور مستقیم بر رژیم دمایی و بارندگی اثر میگذارد. اقلیم منطقه طبق سیستم دومارتن (Sabeti, 1969) و دادههای هواشناسی یادشده بررسی شد. در این تقسیمبندی که با استفاده از شاخص خشکی صورت میگیرد، در منطقۀ بلده در دامنههای کوهستانی تا ارتفاع 3000 متر از سطح دریا اقلیم نیمهخشک سرد و از 3000 متر به بالا اقلیم نیمهخشک فراسرد حکمفرما است. در منطقۀ سیاهبیشه در دامنههای کوهستانی تا ارتفاع 3000 متر از سطح دریا اقلیم نیمهمرطوب سرد و از 3000 متر به بالا اقلیم نیمهمرطوب فراسرد حکمفرما است.
شکل 2- منحنی باران – دمایی ایستگاه بلده
شکل 3- منحنی باران – دمایی ایستگاه سیاهبیشه
شکل 4- منحنی باران – دمایی ایستگاه کجور
ایران کشوری کوهستانی است و کوههای البرز دومین رشتهکوه بزرگ ایران محسوب میشود. مطالعات بسیاری درزمینۀ فلور و پوشش گیاهی البرز صورت گرفته است. بررسیهای اولیه روی پوشش گیاهی کوههای البرز به پژوهشهای Kotschy (1861) وBunge (1860) مربوط میشود. Bornmuller (1906) فلور البرز را نوشت. Buhse (1899) و Gilli (1939) نتایج مطالعاتشان روی پوشش گیاهی البرز را انتشار دادند. برخی مطالعات فلوریستیک و فیتوسوسیولوژیک نیز در این مناطق انجام شده که بیشتر در بخشهای شرقی و مرکزی البرز متمرکز بوده است. درزمینۀ جغرافیای گیاهی،Bobek (1951 و 1953) در جنگلهای شمال ایران، Klein (1984 و 2001) در کوهستانهای البرز مرکزی، Nazarian و همکاران (2004) در حوزۀ آبخیز الیکا و دونا در البرز مرکزی، Noroozi و همکاران (2010) در توچال از مناطق آلپی (alpine) و نیمهآلپی البرز مرکزی و Naderi و همکاران (2012) در منطقۀ حفاظتشدۀ نیمهآلپی (subalpine) البرز مرکزی گلستانک نتایج پژوهشهای خود را منتشر کردند. Noroozi و همکاران (2008) در پژوهشی تنوع گیاهی و فلور آلپین ایران و همچنین الگوهای جغرافیای زیستی فلور آلپین را بررسی کردند و نتیجه گرفتند که این منطقه با وجود واقعشدن در گذر بین قفقاز/آناتولی و هندوکش، اندمیسم بسیار و گونههای قدیمی شایان توجه خود را دارا است. Noroozi و همکاران (2011) در بررسی گونههای گیاهی آوندی نیوال – نیمهنیوال (nival – subnival) ایران، از یک فلور منحصربهفرد کوهستانی مرتفع در جایگاه معیاری برای گرمشدن آب و هوا نام بردند و در نخستین مرور کلی الگوهای توزیع عمودی و کورولوژی گونههای گیاهی آوندی که در فوقانیترین زونهای ارتفاعی ایران در رشتهکوههای البرز، زاگرس و شمال غربی ایران واقع میشوند، روی الگوهای توزیع کنونی با پتانسیل القایی گرمشدن هوا در از دست دادن گونهها بحث کردند. Mahdavi و همکاران (2013) در پژوهشی دربارۀ الگوهای تنوع گونهای و شکل زیستی رویش استپی در دامنۀ ارتفاعی3000 متر بالاتر از سطح دریا در کوهستان البرز ایران، این الگوها را در شیبهای جنوبی رشتهکوه البرز با اقلیم مدیترانهای از منطقۀ کمارتفاع نیمهبیابانی تا قلۀ کوه توچال، بررسی کردند.
روش پژوهش
تمام نمونههای گیاهی منطقه در بازۀ زمانی اواخر فروردین تا اواسط شهریور سالهای 1394 تا 1396 جمعآوری شد. شناسایی دقیق نمونهها با استفاده از منابع مختلف شامل فلور ایران (Assadi et al., 1988-2018)، گونهای ایران (Maasoumi, 1986-2005)، مروری بر جنس گون در دنیای قدیم (Podlech & Zarre, 2013) و فلورا ایرانیکا (Rechinger, 1963-2015) انجام شد. نمونههای گیاهی یادشده در هرباریوم دانشگاه اصفهان (HUI) نگهداری میشود. کوروتیپ و بومزادی گیاهان با استفاده از فلورهای ذکرشده و نیز با کمک فلور شوروی (Komarov, 1934-1957)، فلور ترکیه (Davis, 1965-1985) و فلور عراق (Townsend & Guest, 1966-1985) و براساس پژوهشهای Zohari و Takhtajan درزمینۀ تقسیمبندی نواحی رویشی ایران (Takhtajan, 1986; Zohari, 1973)، تعیین شد؛ سپس شکل زیستی گونهها به روش Raunkiaer (Raunkiaer, 1934) تعیین شد؛ همچنین برای تطبیق و یکسانسازی نام مؤلفان و آرایهها به سایتهای the plant list به نشانی www.theplantlist.org، World Flora Online به نشانی www.worldfloraonlin.org و IPNI به نشانی www.ipni.org مراجعه شد. برای به روز کردن ردهبندی آرایههای شناساییشده در تیرهها و جنسهای مربوط، از پژوهشGhahremaninejad و Nejad Falatoury (2016) دربارۀ مقایسۀ وضعیت فلور ایران براساس آخرین بررسی جامع تبارشناختی APG IV، استفاده شد.
نتایج
تعداد کل آرایههای جمعآوری و شناساییشده 331 و متعلق به 197 جنس و 46 تیره است (پیوست 1). از این تعداد، 289 آرایه از 170 جنس متعلق به دولپهایها و 42 آرایه از 27 جنس متعلق به تک لپهایها است. تیرههای با بیشترین تعداد آرایه بهترتیب Asteraceae با 54 آرایه، Brassicaceae با 33 آرایه، Fabaceae با 31 آرایه، Poaceaeبا 29 آرایه، Lamiaceae با 26 آرایه و درنهایت، Caryophyllaceae با 19و Apiaceae با 16 آرایه است (شکل 5). جنسهای با بیشترین تعداد آرایه بهترتیب Astragalus با 12 گونه، Veronica و Silene با 7 گونه، Galium،Tanacetum وAlyssum با 6 گونه و Scorzonera، Geranium و Bromus هرکدام با 5 گونه است (شکل 6).
شکل 5- تعداد آرایههای خانوادههای بزرگ در منطقه
شکل 6- تعداد آرایههای جنسهای بزرگ در منطقه
یافتۀ جدید تاکسونومیک
طی مطالعات فلوریستیک منطقه، گونۀ Nepeta azadkouhensis Saberamoli از خانوادۀ Lamiaceae در محدودۀ ارتفاعی 3700 تا 3800 متر از گردنۀ نسن در دامنههای شمالی آزادکوه از روی بسترهای سنگریزهای منطقه جمعآوری و در جایگاه گونۀ جدید شناسایی و معرفی شد (Saberamoli et al., 2019).
طیف شکل زیستی
25/49 درصد آرایهها (163 گونه) را شکل زیستی همیکریپتوفیت تشکیل میدهد و سایر شکلهای زیستی شامل ژئوفیت با 52/17 درصد کل آرایهها (58 آرایه)، کامفیت با 31/16 درصد کل آرایهها (54 آرایه)، تروفیت با 71/15 درصد کل آرایهها (52 آرایه) و فانروفیت با 21/1 درصد کل آرایهها (4 آرایه) میشود (شکل 7).
شکل 7- طیف شکلهای زیستی گیاهان در منطقه
40/57 درصد کل گونهها (191 گونه) متعلق به کوروتیپ ایران - تورانی است و کوروتیپ دوناحیهای ایران - تورانی و اروپا - سیبری درمجموع، با 54/20 درصد (68 گونه) در رتبۀ بعدی قرار دارد. سایر کوروتیپها دارای درصدهای متفاوت هستند. نتایج در شکل 8 ارائه شده است.
شکل 8- طیف کورولوژیک گیاهان منطقه
:IT ایران - تورانی، :ES اروپا - سیبری، M: مدیترانهای، PL: چندناحیهای و Cosm: جهانوطنی
بومزادی
بومزادی در آرایهها بررسی شد و نتایج بهدستآمده نشان داد تعداد 46 آرایه معادل 90/13 درصد از کل آرایهها، اندمیک ایران و از این تعداد 26 آرایه معادل 86/7 درصد کل آرایهها، اندمیک ایران و 20 آرایه معادل 04/6 درصد کل آرایهها، اندمیک محلی منطقۀ البرز یا اغلب پراکنشیافته در البرز است (جدول 1).
خانوادۀ Asteraceae با 11، Fabaceae با 6، Boraginaceae و Plantaginaceae هرکدام با 4 و جنسهای Astragalus با 5 و Verronica با 4 آرایۀ اندمیک، بیشترین آرایههای اندمیک را در میان خانوادهها و جنسهای گیاهی منطقۀ بررسیشده دارند.
نتایج بررسی نواحی جغرافیایی در گونههای اندمیک نشان داد تعداد 37 گونه برابر 22/82 درصد گونههای اندمیک، متعلق به ناحیۀ رویشی ایران - تورانی، 5 گونه متعلق به ناحیۀ رویشی اروپا - سیبری و 4 گونه دوناحیهای ایران - تورانی، اروپا - سیبری هستند.
غنای گونهای
نتایج بررسی غنای گونهای در طبقات ارتفاعی منطقه از سطح دریا نشان داد 156 آرایه معادل 13/47 درصد کل آرایهها در طبقۀ ارتفاعی I شامل رویشگاههای کمارتفاع (2300 تا 2700 متر) و 95 آرایه برابر 70/28 درصد در طبقۀ ارتفاعی III مربوط به رویشگاههای با ارتفاع متوسط تا نیمهمرتفع (2700 تا 3800 متر) قرار میگیرند. دامنههای مرتفع در طبقۀ ارتفاعی IV (3300 تا 4000 متر) با 37 آرایه و طبقۀ II مربوط به رویشگاههای با ارتفاع متوسط (2600 تا 3400 متر) با 43 آرایه، کمترین آرایههای منطقه را در خود جای دادهاند (شکل 11).
شکل 9- غنای گونهای در انواع طبقات ارتفاعی رویشگاه آرایههای منطقۀ مطالعهشده
I: طبقۀ ارتفاعی 2300 تا2700 متر از سطح دریا، II: طبقۀ ارتفاعی 2600 تا3400 متر از سطح دریا، III: طبقۀ ارتفاعی 2700 تا3800 متر از سطح دریا و IV: طبقۀ ارتفاعی 3300 تا4000 متر از سطح دریا
نتایج بررسی غنای گونهای در طبقات ارتفاعی رویشگاه آرایههای اندمیک منطقه نشان داد 17 آرایه از 46 آرایۀ اندمیک، معادل 96/36 درصد کل آرایههای اندمیک در طبقۀ ارتفاعی III شامل رویشگاههای با ارتفاع متوسط تا نیمهمرتفع (2700 تا 3800 متر) و 16 آرایه برابر 78/34 درصد در طبقۀ II مربوط به رویشگاههای با ارتفاع متوسط (2600 تا 3400 متر) قرار میگیرند. رویشگاههای کمارتفاع (2300 تا 2700 متر) در طبقۀ ارتفاعی I و دامنههای مرتفع در طبقۀ ارتفاعی IV (3300 تا 4000 متر) بهترتیب با 7 و 6 آرایه، کمترین آرایههای منطقه را در خود جای دادهاند (شکل 10).
شکل 10 – غنای گونهای آرایههای اندمیک در طبقات ارتفاعی رویشگاههای منطقۀ مطالعهشده
I: طبقۀ ارتفاعی 2300 تا2700 متر از سطح دریا، II: طبقۀ ارتفاعی 2600 تا3400 متر از سطح دریا، III: طبقۀ ارتفاعی 2700 تا3800 متر از سطح دریا و IV: طبقۀ ارتفاعی 3300 تا4000 متر از سطح دریا
نتایج بررسی غنای گونهای در رویشگاههای مختلف منطقه نشان داد درمجموع، آرایههای دو یا چندرویشگاهی با توجه به وسعت این زیستگاهها با 102 آرایه بیشترین آرایههای منطقه را در خود جای دادهاند. با احتساب آرایههای پراکنشیافتۀ بهطور انحصاری در یک رویشگاه، رویشگاه استپهای کوهستانی بهطور عمده همراه با گراسها و گیاهان کوسنیشکل با 83 آرایه از 331 آرایه، معادل 47/24 درصد کل آرایهها، بیشترین آرایهها را در خود جای داده است؛ در مقابل رویشگاه با جمعیتهای بستر برفی - فرشی با 4 آرایه کمترین آرایه را به خود اختصاص داده است. سایر رویشگاهها و گروههای گیاهی در حد فاصل این محدودهها قرار دارند (شکل 11).
شکل 11 – غنای گونهای انواع رویشگاههای منطقۀ مطالعهشده
MS: استپهای کوهستانی بهطور عمده همراه با گراسها و گیاهان کوسنیشکل، MM: چمنزارهای کوهستانی، WL: مانداب، WR: جمعیت علفهای هرز و زیستگاههای دستخوردۀ بایر، RC: جمعیت گیاهان سنگ - صخرهروی، SC: جمعیت گیاهان فرش - برفی، AH: گیاهان آبزی و نمدوست، DS: شیبهای واریزهای - سنگریزهای و PH: چندرویشگاهی.
بحث و نتیجهگیری
فلور
نتایج بررسی فلور در منطقۀ گلستانک کوهستان البرز توسط Naderi و همکاران (2012) روی شیبهای شمالی و جنوبی ارتفاعات البرز مرکزی در محدودۀ ارتفاعی 2300 تا 3935 متر از سطح دریا، همسویی زیادی ازنظر نسبت تعداد تیره به جنس و گونه و نیز آرایههای متعلق به دولپهایها و تکلپهایها نشان داد؛ همچنین بزرگترین تیرههای این منطقه Asteraceae و Poaceae و همانند منطقۀ کنونی در این مطالعه است (شکل 5) که این شباهتها با توجه به همجواری منطقۀ یادشده با مطالعۀ حاضر تفسیر میشود. Naqinezhad و همکاران (2010) در بررسی تنوع گونهای زیستگاههای اراضی مرطوب در استپهای خشک منطقۀ البرز مرکزی در 44 جایگاه در شیبهای جنوبی و یک جایگاه در شیبهای شمالی در محدودۀ ارتفاعی 1486 تا 3730 متر از سطح دریا نشان دادند تیرههای Asteraceae و Poaceae غنای گونهای بسیاری دارند که در کل فلور منطقه و نیز در ترکیب فلوریستیک جوامع اراضی مرطوب پژوهش کنونی دیده میشود (شکل 5). تنها جنس دارای غنای گونهای زیاد در بررسی یادشده Veronica است که این جنس در پژوهش حاضر نیز غنای گونهای بسیاری دارد و در رویشگاههای اراضی خشک میروید (شکل 6) و تنها گونههای V. gaubae و V. kurdica از این جنس علاوهبر زیستگاههای اراضی خشک در جمعیت گیاهان فرش - برفی (snowbed - carpet) (دارای رطوبت زیاد) میرویند. در پژوهش Moradi و همکاران (2017)، نتایج مطالعۀ فلوریستیک و معرفی رویشگاههای بالای مرز جنگلی حوزۀ آبخیز لومیر در شیبهای شمالی البرز غربی و در محدودۀ ارتفاعی 1800 تا 2800 متر از سطح دریا در استان گیلان نشان داد برخلاف پژوهش حاضر، تیرۀ Poaceae با 44 گونه نسبت به تیرۀ Asteraceae غنیتر است و تیرۀ Rosaceae نیز با 26 گونه از تیرۀ Fabaceae تنوع بیشتری دارد. سایر تیرهها شباهت بیشتری در غنای گونهای داشتند. جنسهای Veronica و Silene تنها جنسهای مشترک با غنای گونهای زیاد و در سایر جنسهای با غنای بسیار، متفاوت هستند (شکل 6). نتایج پژوهشGhahremaninejad و همکاران (2012) در بخشهای استپی منطقۀ حفاظتشدۀ لیسار در ارتفاعات روبه شمال البرز غربی و در محدودۀ ارتفاعی 1800 تا 3200 متر از سطح دریا نشان داد تیرههای کاسنیان، گندمیان و کلمیان و نیز جنسهای Astragalus، Sillen و Potentilla در منطقه غنای بیشتری داشتند که این یافتهها شباهت زیادی با نتایج پژوهش کنونی دارد. با وجود فاصلۀ زیاد این مناطق از منطقۀ مطالعهشده در پژوهش کنونی که موجب برخی تفاوتهای فلوریستیک شده، شباهت ویژگیهای رویشگاههای ایران - تورانی در ارتفاعات البرز منشأ مشترکات عمدهای از قبیل غنای تیرهای و جنس شده است.
شکل زیستی
طیف شکل زیستی در نتایج پژوهشهای مناطق مشابه و همجوار این بررسی مانند منطقۀ توچال در شیبهای جنوبی البرز مرکزی از ارتفاع 1800 تا 3966 (Noroozi et al., 2010)، معرفی گونههای نیوال و نیمهنیوال در ایران (Noroozi et al., 2011)، پوشش گیاهی واریزهای آلپی فوقانی و نیمهنیوال کوهستانهای البرز و آذربایجان (Noroozi et al., 2014) و منطقۀ گلستانک کوهستان البرز (Naderi et al., 2012) نشان داد شکل زیستی همیکریپتوفیت در این مناطق که بهطور عمده متعلق به منطقۀ البرز مرکزی هستند، بر سایر شکلهای زیستی برتری دارد و این یافته با نتایج بررسی کنونی که ازلحاظ جغرافیایی شباهت زیادی به این مناطق دارد، منطبق است (شکل 7). بهعلت ارتباط بین شرایط اقلیمی حاکم بر یک منطقه و طیف شکل زیستی آن، همیشه از اشکال زیستی در تجزیه و تحلیلهای فلوریستیک پوشش گیاهی استفاده میشود (Archibold, 1995). شکل زیستی همیکریپتوفیت در مناطق کوهستانی و سرد، شکل غالب است (Klimeš, 2003). این نوع شکل زیستی در پژوهش کنونی، مشابه با مطالعۀ حوزۀ آبخیز لومیر، در منطقه غالب است (Moradi et al., 2017) (شکل 7). در بررسی تنوع گونهای زیستگاههای اراضی مرطوب (Naqinezhad et al., 2010)، شکل زیستی همیکریپتوفیت غالب بود که این یافته با نتایج بررسی حاضر در کل فلور منطقه و نیز در رویشگاههای اراضی مرطوب، همسو است (شکل 7). در بررسیKenar و Ketenoglu (2016) در کوهستان ملندیز، زیر ناحیۀ ایران - آناتولی ترکیه در منطقۀ جنوبی آناتولی مرکزی و در محدودۀ ارتفاعی 1300 تا 2963 متر، مطابق با نتایج پژوهش کنونی، همیکریپتوفیتها، تروفیتها و کامفیتها در همه جوامع منطقه غالب بودند و نشان داده شد همیکریپتوفیتها و کامفیتها شکلهای زیستی شاخص ناحیۀ ایران - تورانی هستند.
بومزادی
طبق نتایج پژوهش Noroozi و همکاران (2011) در منطقۀ توچال، 22 درصد گونهها، اندمیک منطقۀ البرز و 35 درصد در محدودۀ ایران گسترش دارند. Naderi و همکاران (2012) طی مطالعهای در منطقۀ گلستانک البرز مرکزی نشان دادند 19 درصد گونهها (34 گونه) اندمیک ناحیۀ ایران - تورانی بوده است. در پژوهش حاضر 1/24 درصد گونهها اندمیک ایران و 6/5 درصد گونهها اندمیک محلی البرز یا اغلب گسترشیافته در البرز هستند. درصد حضور گونههای اندمیک در پژوهش حاضر مشابهتی نسبی با درصد گونههای اندمیک در مناطق همجوار در بررسیهای دیگر دارد. تعداد گونههای اندمیک در بررسی حوزۀ آبخیز لومیر (Moradi et al., 2017) حدود 10 درصد است که کاهش محسوسی در مقایسه با بررسی حاضر دارد و ممکن است ناشی از موقعیت این منطقه ازلحاظ کاهش ارتفاع از سطح دریا باشد. شواهدی مبنیبر افزایش اندمیسم به تبع افزایش ارتفاع از سطح دریا در مناطق مشابه ارائه شده است (Noroozi et al., 2010)؛ همچنین کاهش گونههای اندمیک ممکن است بهدلیل افزایش فاصلۀ این منطقه نسبت به مناطق همجوار بهطور کامل ایران – تورانی و مجاورت بیشتر با مناطق اروپا – سیبری باشد. بیشترین درصد گونههای اندمیک بهترتیب مربوط به تیرههای Asteraceae، Fabaceae و Lamiaceae است که بهطور کامل منطبق با نتایج بررسی تنوع، توزیع، اکولوژی و میزان توصیف گونههای گیاهی اندمیک آلپاین کوههای ایران است (Noroozi et al., 2016) و هماهنگی زیاد شرایط رویشگاهی این منطقه با شرایط رویشگاههای آلپاین مناطق دیگر را نشان میدهد.
کورولوژی
طیف کورولوژی بهطور احتمالی برخی از نشانههای آب و هوای گذشته، مسیرهای مهاجرت یا منشأ متفاوت عناصر فلوریستیک را نشان میدهد (Kürschner, 1982). با بررسی کوروتیپ گونهها در پژوهش کنونی مشخص شد که عناصر ایران - تورانی بیشترین درصد را در بین سایر کوروتیپها دارند و پس از آن کوروتیپ دوناحیهای اروپا – سیبری و ایران - تورانی قرار میگیرد (شکل 8). براساس نتایج مربوط به منطقۀ گلستانک (Naderi et al., 2012)، ناحیۀ ایران - تورانی و پس از آن کورتیپ دوناحیهای اروپا – سیبری و ایران - تورانی بیشترین کوروتیپهای منطقه بودند. در بررسی پوشش اکوتون جنگلی البرز مرکزی در منطقۀ الیکا توسط Nazarian و همکاران (2004) در ارتفاعات شمالی البرز در محدودۀ ارتفاعی 1860 تا 3935 متر، عناصر ایران – تورانی و دوناحیهای ایران – تورانی و اروپا - سیبری از بیشترین کوروتیپهای منطقه بودند. در کوهستان ملندیز ترکیه عناصر ایران - تورانی در جوامع منطقۀ مطالعهشده بیشترین درصد را دارند (Kenar and Ketenoglu, 2016). یافتههای همۀ این بررسیها در راستای نتایج پژوهش کنونی است و غلبۀ سراسری عناصر ایران – تورانی و قرارگیری این مناطق را در این ناحیۀ رویشی نشان میدهد (شکل 8)؛ علاوهبر این در بیشتر این مناطق نفوذ عناصر رویشی اروپا – سیبری بهصورت کوروتیپ دوناحیهای ایران – تورانی و اروپا – سیبری دیده میشود که ممکن است بهدلیل همجواری آنها با این ناحیۀ رویشی باشد (شکل 8). در مطالعۀ حوزۀ آبخیز لومیر (Moradi et al., 2017) مشخص شد که ناحیۀ اروپا – سیبری نفوذ بیشتری در منطقه نسبت به عناصر ایران – تورانی، برخلاف پژوهش حاضر، دارد که ممکن است بهدلیل نفوذ بیشتر عناصر اروپا – سیبری بهعلت فاصلۀ کمتر حوزۀ آبخیز لومیر به این ناحیه باشد. گفتنی است که در بررسی کنونی سهم حضور عناصر بهطور کامل اروپا – سیبری نزدیک به سه درصد و در کوروتیپهای دو یا چندناحیهای حدود 27 درصد و چشمگیر است که درمجموع، به میزان 30 درصد، نفوذ عمدۀ این عناصر را در غلبۀ ناحیۀ رویشی ایران - تورانی نشان میدهد (شکل 8). این ویژگی در سایر مناطق کوهستانی شیبهای شمالی رشتهکوههای البرز که تحت سیطرۀ ناحیۀ رویشی ایران - تورانی و همینطور زیر نفوذ زیاد عناصر رویشی اروپا – سیبری است، دیده میشود. بررسی سهم حضور عناصر نواحی رویشی در گونههای اندمیک، غالبیت ناحیۀ رویشی ایران – تورانی را دوباره تأیید کرد؛ با این ویژگی که دیگر بار سهم حضور و نفوذ عناصر اروپا – سیبری را با درمجموع، بیش از 18 درصد گونههای اندمیک برجسته میکند و بهخوبی این فرضیه که شیبهای شمالی ارتفاعات البرز بهویژه البرز مرکزی یکی از کریدورهای عمدۀ انتقالی عناصر رویشی اروپا – سیبری به ناحیۀ ایران – تورانی است را مطرح میکند. در بررسی تنوع گونهای زیستگاههای اراضی مرطوب توسط Naqinezhad و همکاران (2010) حضور عناصر چندناحیهای نسبت به عناصر رویشی اصلی نشان داده شد که همسو با نتایج فلور رویشگاههای اراضی مرطوب در بررسی کنونی است و این یافته ممکن است ناشی از شرایط بهنسبت یکنواخت حاکم بر زیستگاههای وابسته به رطوبت باشد. افزایش حضور عناصر ایران – تورانی و اروپا – سیبری در گیاهان اطراف زیستگاههای مرطوب همسو با نتایج کل فلور منطقه در بررسی کنونی است.
غنای گونهای
در بررسی غنای گونهای (شکل 9)، طبقۀ ارتفاعی I شامل زیستگاههای کمارتفاع (2300 تا 2700 متر از سطح دریا)، بالاتر از سایر طبقهها است. تنوع زیستگاهی در این کلاسه بهعلت وجود درهها و مسیلهای بیشتر و شیبهای متنوع آن نسبت به نواحی مرتفع و نیز ایجاد زیستگاههایی ناشی از مداخلات انسانی و ورود گونههای غیر بومی است؛ به همین دلیل افزایش غنای گونهای در این طبقه بهعلت وجود تعداد زیادی از گونههای دوزیستگاهی است که دامنۀ بردباری اکولوژیک وسیعتری نسبت به گونههای تکزیستگاهی دارند؛ مانند گونههای Caccinia strigosa، Silene latifolia، Convolvulus pseudocantabrica، Lathyrus pratensis، Securigera varia، Leonurus cardiaca، Teucrium polium، Thymus pubescens، Delphinium elbursense، Sanguisorba minor، Verbascum songaricum، Hyoscyamus turcomanicus، Myricaria germanica و Urtica dioica و نیز مربوط به گروه علفهای هرز و گونههای زیستگاههای دستخورده و بایر مانند گونههای Chenopodium foliosum، Anthriscus nemorosa، Vincetoxicum funebre، Centaurea virgata و Cichorium intybus در این طبقۀ ارتفاعی است؛ همچنین بهدلیل وجود گونههای دستکاشت علوفهای، زراعی یا باغی مانند گونههای Daucus carota، Onobrychis altissima، Trifolium repens، Trigonella monantha، Malus orientalis، Rosa canina و Popolus nigra است. بعد از طبقۀ ارتفاعی یادشده، غنای گونهای طبقۀ ارتفاعی III شامل زیستگاههای با ارتفاع متوسط تا نیمهمرتفع (2700 تا3800 متر) نسبت به سایر طبقهها برتری محسوسی داشته است. این برتری دلایل مختلفی دارد؛ مانند تعدد رویشگاههای با خاک مناسب و کاهش آثار مداخلۀ انسانی و نیز افزایش گونههای سنگ – صخرهروی در این طبقه. گونههایی مانند Allium capitellatum، Pimpinella tragium، Aethionema trinervium، Tanacetum polycephalum، Lepechiniella persica، Clastopus vestitus، Erysimum caespitosum، Campanula stevenii، Eremogone insignis، Minuartia kashmirica، Silene brahuica، Carex caucasica ، Euphorbia marschalliana،Astragalus jodotropis ، Astragalus lineatus، Astragalus pinetorum، Astragalus rubrostriathus، Onobrychis cornuta ، Oxytropis persica ، Trifolium radicosum ، Dracocephalum kotschyi ، Phlomis cancellata، Salvia xanthocheila، Thymus kotschyanus، Ranunculus aucheri، Asperula glomerata،Festuca arundinacea ، Festuca rupicola، Poa araratica ، Poa bulbosa، Plantago atrata، Veronica gaubae ، Veronica kurdica، Acantholimon hohenackeri، Agropyron longearistatum، Alopecurus textilis، Bromus tomentellus،Euphrasia hirtella و Pedicularis pycnantha در این رویشگاهها جای گرفتهاند. در بررسی غنای گونهای در رویشگاههای مختلف منطقه (شکل 11) بیشترین غنای گونهای مربوط به گونههای دو یا چندرویشگاهی بوده است. این گونهها با توجه به وسیعتربودن دامنۀ اکولوژیکشان در زیستگاههای متنوعتری مستقر و سازگار میشوند. از میان گونههای تکرویشگاهی، رویشگاه استپهای کوهستانی همراه با گراسها و گیاهان کوسنیشکل بهدلیل ثبات بستر و تکامل بیشتر لایههای خاک، غنای گونهای بیشتری نسبت به سایر رویشگاهها دارد. سایر رویشگاهها و گروه گیاهان از قبیل شیبهای واریزهای – سنگریزهای، گیاهان آبزی و نمدوست، گیاهان سنگ – صخرهروی، مانداب، چمنزارهای کوهستانی و گیاهان فرش - برفی هرکدام بهعلت شرایط اکولوژیک بهنسبت یکنواخت و همگن، نسبت به رویشگاههای یادشدۀ قبلی غنای گونهای کمتری دارند. با توجه به شکل 10، در بررسی طبقۀ ارتفاعی گونههای اندمیک، با افزایش ارتفاع، تعداد گونههای اندمیک نیز افزایش مییابد و بیشترین گونههای اندمیک در رویشگاههای با ارتفاع متوسط و نیمهمرتفع مستقر شدهاند. شواهدی مبنیبر افزایش اندمیسم به تبع افزایش ارتفاع از سطح دریا در مناطق مشابه ارائه شده است (Noroozi et al., 2010)؛ با وجود این دامنههای بهطور کامل مرتفع بیشتر صخرهای که دارای بستر ضعیف و خاک کمتر تکامل یافتهای هستند، غنای گونهای کمتری دارند.
جمعبندی
منطقۀ مطالعهشده بهدلیل قرارگرفتن بر سر راه مسیرهای مختلف آب و هوایی شمالی - جنوبی و غربی - شرقی، دارای رویشگاههای غنی و متنوع از گونههای گیاهی است. وجود 46 گونۀ اندمیک ایران که 20 گونه از این تعداد اندمیک محلی البرز مرکزی است و نیز معرفی گونۀ جدید از این منطقه، حاکی از این واقعیت است که جایگاه حفاظتی این عرصه در مقایسه با کل منطقۀ حفاظتشدۀ البرز مرکزی، باید از درجۀ اهمیت بیشتری برخوردار باشد. بهعلت فعالیتهای روستایی و بهویژه چرای بیرویۀ دام در داخل منطقه و نیز اجرای مداوم برنامههای جمعی و فردی کوهنوردی و بومگردی خارج از توان اکولوژیک منطقه، بیم آن میرود که تغییرات ناخواستۀ عمدهای در عرصههای گونههای اندمیک و حضور گونههای نادر، جدید و درحال انقراض به وجود آید که منجر به خساراتی جبرانناپذیر به محیط زیست شود؛ بنابراین توجهی ویژه از جانب مسئولان منابع طبیعی، کشاورزی، محیط زیست، ورزشی و گردشگری برای حفاظت از این زیستگاه ویژه نیاز است. با توجه به قرارگیری چندین روستا در این منطقه، ضرورت انجام پژوهشهای دیگر در زمینههای کاربردی مرتعداری و اقتصادی - اجتماعی کشاورزی، با استفاده از نتایج این بررسی نیز با ارائۀ الگوهای جدید کشت، بهرهبرداری پایدار از طبیعت و توسعۀ صنعت دامپروری، منجر به برداشتن فشار از روی عرصههای طبیعی این زیستبوم باارزش میشود.
سپاسگزاری
این پژوهش بخشی از نتایج پروژۀ تحقیقاتی ملی با کد مصوب 91032-09-09-0 مؤسسۀ تحقیقات جنگلها و مراتع کشور است. نویسندگان این مقاله از حمایتهای مادی و معنوی مؤسسۀ تحقیقات جنگلها و مراتع کشور و مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان مازندران سپاسگزاری میکنند.