Authors
Department of Biology, Faculty of Sciences, Bu-Ali Sina University, Hamedan, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه
تیره حبوبات (Fabaceae) با حدود 600 جنس و بیش از 12000 گونه، سومین تیره بزرگ در بین گیاهان گلدار است. جنس اسپرس با حدود 130 گونه از بقولات علوفهای بسیار ارزشمندی است که قرنهاست در سطوح وسیعی از ممالک مختلف، به ویژه مناطق معتدل آسیا و از جمله ایران کشت میشود، اگرچه در رویشگاههای مناطق سرد کوهستانی نیز به طور خودرو دیده میشود. جنس اسپرس شامل گیاهانی یکساله یا دایمی، اغلب ایستاده و بهندرت به صورت بوتههای تیغدار بوده که اغلب دارای کُرکهای ساده و گاهی نیز بدون کرک هستند (Lock and Simpson, 1991; Mabberley, 1997). اخیراً چندین گونه جدید از این جنس برای فلور ایران گزارش شده است (Ranjbar et al.,2004, 2007; Ranjbar, 2009; Ranjbar et al.,2009a, 2009b, 2010). بخش Heliobrychis بزرگترین بخش این جنس است که واجد 21 گونه در ایران است. گونه Onobrychis melanotricha از بخش Heliobrychisبه علت محتوای پروتئینی بالا، بسیار خوشخوراک بوده، مورد چرای انواع دام قرار میگیرد. این گیاه به علت طولانی بودن دوره رشد و گلدهی، اغلب علوفه زیادی تولید میکند. همچنین، از این گونه برای تقویت خاک و بهعنوان کود سبز نیز استفاده میشود. چنین ویژگیهایی، این گونه را به عنوان گیاهی ارزشمند برای اصلاح و توسعه مراتع و نیز تبدیل دیمزارهای کم بازده به مراتع دستکاشت، به ویژه در کشت مخلوط، در اقلیمهای نیمهخشک و مدیترانهای معتدل و سرد معرفی میکند (مقیمی، 1384).
از آنجا که هر اندام گیاه در تمام مراحل رشد و نموی خود میتواند ویژگیهای تاکسونومیک خاصی داشته باشد، بنابراین، دستیابی به اطلاعات از منابع مختلف (ریختشناسی، تشریح مقایسهای، جنینشناسی، گردهشناسی، سیتوژنتیک، فیتوشیمی) در تاکسونومی ارزشمند است و اساساً باعث ارتقای سیستمهای ردهبندی جدید میگردد (جونز و لوچ سینگر، 1384). اطلاعات دقیق از تعداد کروموزومها، ساختمان آنها و مکانیسم تقسیم سلولی در گونههای گیاهی مختلف به تعیین قرابت میان آنها کمک خواهد کرد.
نخستین مطالعه کروموزومی بر روی جنس اسپرس بر روی گونه O. cristagalli (L.) Lam. انجام و عدد کروموزومی 14=x2=n2 برای آن گزارش شده است (Goldblatt and Johnson, 1991). اغلب مطالعات انجام شده در این جنس محدود به گزارش عدد کروموزومی است (Baltisberger, 1991; Karshibaev, 1992). مطالعات انجام شده، اعداد پایه کروموزومی (8=x و 7=x) و سطوح پلوئیدی (14=x2=n2، 28=x4=n2، 56=x8=n2، 16=x2=n2 و 32=x4=n2) را برای گونههای موجود در این جنس نشان میدهد (Fedorov, 1969; Romano et al.,1987; Goldblatt and Johnson, 1991; Ranjbar et al., 2009a,2010)؛ حسامزاده حجازی و ضیایی نسب، 1388؛ رنجبر و همکاران، 1388). تنها یک گزارش از عدد کروموزومی و رفتار میوزی از بخش Heliobrychis وجود دارد که به گونه O. avajensis Ranjbar مربوط میشود (Ranjbar et al., 2010). نتایج این مطالعه نشان داد که این گونه دیپلوئید بوده، عدد پایه کروموزومی آن برابر 8 است (16=x2=n2). مطالعات تکاملی محدودی بر مبنای تعداد کروموزوم در جنس Onobrychis وجود دارد. Goldblatt (1981) عدد پایه کروموزومی 8=x را در این جنس اجدادی میداند و معتقد است که گونههای دارای عدد پایه کروموزومی 7=x، بر اثر کاهش آنیوپلوئیدی به وجود آمدهاند، در حالی که Falistocco (1991) و Gomurgen (1996) معتقدند که تکامل در این جنس، با افزایش عدد پایه کروموزومی از 7=x به 8=x صورت گرفته است. بر اساس دادههای بهدست آمده از مطالعات فیلوژنتیک، مرکز تنوع ژنتیکی Onobrychis مناطق مدیترانهای و ایرانی-تورانی بوده، تفکیک اکولوژیک این ناحیه به بخشهای غربی و شرقی، مهمترین عامل در تکامل این جنس است (Ashurmetov and Normatov, 1998; Ranjbar et al., 2010). مطالعه حاضر، به منظور افزایش اطلاعات در مورد عدد پایه کروموزومی بخش Heliobrychis از جنس Onobrychis انجام شده است. افزایش تعداد گزارشها برای دیگر گونههای این جنس و در نهایت آنالیز فیلوژنتیک بعدی میتواند به تعیین روابط بین گونهای در این جنس کمک کند.
مواد و روشها
به منظور مطالعه عدد کروموزومی و رفتار میوزی، جمعآوری غنچه گیاهان مربوط به جمعیتهای مختلف O. melanotrichaاز اواسط اردیبهشت تا اواسط تیرماه در مناطق مختلف انجام شد (جدول 1 و شکل 1). برای مشاهده مراحل مختلف میوز از غنچههای مختلف در اندازههای متفاوت و در ساعات مختلف نمونهبرداری شد. در این مطالعه از سلولهای مادر دانه گرده در بساک پرچمها استفاده شد. غنچههای جوان به مدت 24-48 ساعت در محلول تثبیتکننده پینار و پس از شستشو به روش استاندارد استوکارمن رنگآمیزی شدند. در نهایت، سلولهای در حال تقسیم توسط میکروسکوپ Olympus BX-41 بررسی و عکسبرداری توسط دوربین دیجیتال Olympus انجام شد.
جدول 1- مشخصات جمعیتهای مورد مطالعه گونه O. melanotricha
شماره هرباریومی |
جمعآوری کننده |
ارتفاع (متر) |
تاریخ جمعآوری |
محل جمع آوری |
BASU 19208 |
رنجبر و خادمی |
2728 |
23/1/1389 |
کرمان: نگار به بافت، 60 کیلومتر به بافت |
BASU 19297 |
رنجبر و خادمی |
2290 |
2/2/1389 |
مرکزی: 15 کیلومتر به تفرش |
BASU 19268 |
رنجبر و خادمی |
2297 |
21/1/1389 |
یزد: مهریز به نیر، 3 کیلومتر به روستای زردین |
BASU 19284 |
رنجبر و خادمی |
2104 |
2/2/1389 |
همدان: ملایر به همدان، 25 کیلومتر به همدان |
BASU 19258 |
رنجبر و خادمی |
1787 |
15/1/1389 |
مرکزی: اراک، وفس |
BASU 19263 |
رنجبر و خادمی |
1750 |
1/2/1389 |
کردستان: سقز به کامیاران، قبل از گل سفید |
شکل 1- نقشه پراکنش جمعیتهای مختلف :1 O. melanotricha 19263 :2 O. melanotricha 19284 :3 O. melanotricha 19258 :4 O. melanotricha 19279 :5 O. melanotricha 19268 :6 O. melanotricha 19208 |
نتایج و بحث
میوز یک رویداد تکاملی بزرگ است که در کاهش تعداد کروموزومها به اوج خود میرسد. مسیر هماهنگ و عادی میوز باعث ایجاد گامتهایی با قابلیت حیاتی میشود. حوادث سیتولوژیک گامتوژنز توسط گستره وسیعی از ژنها کنترل میشود و جهش در این ژنها باعث ایجاد ناهنجاری با اثر سوء بر باروری میشود (Pagliarini, 2000). سیناپس شدن کروموزومهای هومولوگ و نوترکیبی میوزی در طی پروفاز میوز اتفاق میافتد و پیشنیاز تقسیم کاهشی است (Bass et al., 2000). تنشهای محیطی مانند سرما و گرما و نیز ژنهایی که واکنشهای آنزیمی متعدد مورد نیاز میوز را کنترل میکنند، از عوامل مؤثر در جفت شدن کروموزومها هستند (استبینز، 1368). نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که همه جمعیتها دیپلوئید بوده و عدد پایه کروموزومی آنها برابر 8 است (16=x2=n2). این نتیجه با نتایج حاصل از مطالعه عدد کروموزومی و رفتار میوز در گونه O. avajensis از بخش Heliobrychis مطابقت دارد(Ranjbar et al., 2010). O. avajensis نیز دیپلوئید بوده، عدد پایه کروموزومی آن برابر 8 است (16=x2=n2). عدد کروموزومی 8 برای برخی بخشهای دیگر جنس اسپرس نیز گزارش شده است (Abou-el-Enain, 2002; Ranjbar et al.,2009a). گونهزایی درون بخشHeliobrychis در سطح دیپلوئید رخ داده است و تقریبا تمام اعضای این بخش دیپلوئید هستند، در حالی که اعضای بخشOnobrychis، دیپلوئید یا تتراپلوئید بوده، دارای اعداد کروموزومی 14=x2=n2، 16=x2=n2، 28=x4=n2 و 32=x4=n2 و اعضای بخش Hymenobrychis دیپلوئید بوده، دارای اعداد کروموزومی 14=x2=n2 و 16=x2=n2 هستند (Ranjbar et al.,2009a, 2010).
در این مطالعه از مجموع 2858 سلول شمارش شده در جمعیتO. melanotricha 19208، 1/7 درصد مرحله دیاکینز/متافاز I، 6/41 درصد مرحله آنافاز I/تلوفاز I، 9/3 درصد مرحله متافاز II و 3/47 درصد مرحله آنافازII/تلوفاز II و از 2197 سلول شمارششده در جمعیت 19297 O. melanotricha، 2/12 درصد مرحله دیاکینز/متافاز I، 53/57 درصد مرحله
آنافاز I/تلوفاز I، 6/0 درصد مرحله متافاز II و 7/27 درصد مرحله آنافاز II/تلوفاز II و از 1870 سلول شمارششده در جمعیت O. melanotricha 19268، 61/1 درصد مرحله دیاکینز/متافاز I، 8/58 درصد مرحله آنافاز I/تلوفاز I، 12/1 درصد مرحله متافاز II و 59/34 درصد مرحله آنافاز II/تلوفاز II و از 1617 سلول شمارششده در جمعیت O. melanotricha 19284، 8/1 درصد مرحله دیاکینز/متافاز I، 3/53 درصد مرحله آنافاز I/تلوفاز I، 12/0 درصد مرحله متافاز II و 1/43 درصد مرحله آنافاز II/تلوفاز II و از 2028 سلول شمارششده در جمعیتO. melanotricha 19258، 46/13 درصد مرحله دیاکینز/متافاز I، 94/64 درصد مرحله آنافاز I/تلوفاز I، 44/0 درصد مرحله متافاز II و 6/17 درصد مرحله آنافاز II/تلوفاز II و از 1716 سلول شمارششده در جمعیتO. melanotricha 19263، 63/30 درصد مرحله دیاکینز/متافاز I، 3/27 درصد مرحله آنافاز I/تلوفاز I، 13/1 درصد مرحله متافاز II و 48/34 درصد مرحله آنافازII/تلوفاز II نشان دادند (جدول 2). اگرچه در جمعیتهای مورد مطالعه کروموزومها رفتار منظمی طی میوز نشان دادند، لیکن برخی ناهنجاریها مانند کروموزومهای سرگردان و جدا افتاده در آنافاز/تلوفاز I و II و دیاکینز/متافاز I، سیتومیکسی در دیاکینز و آنافاز/تلوفاز I و II، میکرونوکلئوس در تلوفاز II، سلولهای چندقطبی در تلوفاز II ، پل در آنافاز I و ناهمزمانی هسته در متافاز II و تلوفاز I و II مشاهده گردید.
جدول 2- ویژگیهای میوزی جمعیتهای مختلف Onobrychis melanotricha
ویژگیهای میوزی |
Mel 63 |
Mel 58 |
Mel 84 |
Mel 68 |
Mel 97 |
Mel 08 |
تعداد سلولها |
1716 |
2028 |
1617 |
1870 |
2197 |
2858 |
دیاکینز/متافاز |
544 |
273 |
31 |
30 |
267 |
203 |
دیاکینز/متافاز |
63/30 |
46/13 |
8/1 |
6/1 |
2/12 |
1/7 |
% سیتومیکسی |
04/2 |
0 |
0 |
0 |
36/0 |
0 |
% کروموزومهای جدا افتاده |
1/14 |
4/9 |
86/14 |
10 |
1/1 |
97/0 |
آنافازI /تلوفاز I |
480 |
1317 |
863 |
1100 |
1264 |
1197 |
%آنافاز I/تلوفاز I |
3/27 |
94/64 |
3/53 |
8/58 |
53/57 |
6/41 |
% لاگارد |
4/2 |
13/1 |
0 |
71/0 |
3/0 |
0 |
% پل |
8/0 |
22/0 |
0 |
35/0 |
16/0 |
67/0 |
% کروموزومهای جدا افتاده |
63/1 |
4/9 |
34/0 |
6/1 |
37/0 |
17/0 |
% ناهمزمانی هسته |
0 |
22/0 |
03/1 |
6/1 |
77/0 |
0 |
% سیتومیکسی |
0 |
0 |
11/0 |
0 |
0 |
0 |
متافاز II |
20 |
9 |
2 |
21 |
13 |
92 |
% متافاز II |
13/1 |
44/0 |
12/0 |
12/1 |
6/0 |
9/3 |
% کروموزومهای جدا افتاده |
0 |
25 |
25 |
5/12 |
4/23 |
8/9 |
% ناهمزمانی هسته |
0 |
0 |
25 |
0 |
3/35 |
0 |
آنافاز II/تلوفاز II |
612 |
357 |
697 |
647 |
609 |
1337 |
%آنافاز II/تلوفاز II |
48/34 |
6/17 |
1/43 |
59/34 |
7/27 |
3/47 |
% ناهمزمانی هسته |
0 |
64/1 |
57/0 |
8/1 |
49/0 |
14/0 |
% میکرونوکلئوس |
0 |
84/0 |
0 |
08/1 |
98/0 |
04/1 |
% سیتومیکسی |
16/0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
% لاگارد |
0 |
0 |
0 |
15/0 |
0 |
0 |
% سهقطبی |
0 |
0 |
0 |
3/0 |
0 |
0 |
% کروموزومهای جدا افتاده |
0 |
0 |
0 |
15/0 |
0 |
0 |
سیتومیکسی
سیتومیکسی مهاجرت اجزای کروماتینی بین سلولهای میوزی مجاور از طریق اتصالات سیتوپلاسمی است که از پیش ساختارهای پلاسمودسماتایی موجود در بافت بساک است. این پدیده به ایجاد گیاهان آنوپلوئیدی یا گامتهای کاهش نیافته (از نظر عدد کروموزومی) منجر میشود. تشکیل گامت کاهش نیافته از نظر تکاملی مهم است، زیرا به تولید گیاهانی با ویژگیهای ریختشناختی متفاوت و درجه پلوئیدی بالا منجر میشود. گاهی مهاجرت کروموزوم ممکن است از طریق انحلال دیواره سلولی بین سلولهای مجاور صورت گیرد که در این حالت تشکیل سینسیت را میدهد (Pagliarini, 2000). بیشترین قطر و تنوع در دانههای گرده گیاهانی مشاهده میشود که سیتومیکسی را نشان میدهند. گامتهای آنیوپلوئید در نتیجه وقوع سیتومیکسی و مهاجرت کروموزومها به وجود میآیند (Ranjbar et al.,2009a). در این مطالعه، فراوانی پدیده سیتومیکسی در مرحله دیاکینز به میزان 04/2 درصد در جمعیت O. melanotricha 19263، در مرحله دیاکینز به میزان 7/2 درصد، در مرحله آنافاز/تلوفاز I به میزان 46/4 درصد و در مرحله دیاکینز به میزان 36/0 درصد در جمعیت O. melanotricha 19297 در مرحله آنافاز/تلوفاز I به میزان 11/0 درصد در جمعیت O. melanotricha 19284 و در مرحله آنافاز/تلوفاز II به میزان 16/0 درصد در جمعیت
O. melanotricha 19263 مشاهده شد (شکل 2).
کروموزومهای سرگردان
کروموزومهای سرگردان، کروموزومهایی هستند که از تفکیک آنافازی عقب ماندهاند. در مقابل کروموزومهای پیشرو به علت حرکت زود هنگام کروموزومها در آنافاز مشاهده میشوند. سرگردانی کروموزومها به علت عدم اتصال صحیح کروموزومها به رشته دوک و عدم انتقال آنها به قطبین است. Pagliarini در سال 1990 گزارش داد که کروموزومهای سرگردان ممکن است در نتیجه دیر خاتمه یافتن کیاسما ایجاد شود. کروموزومهای سرگردان در صورتی که نتوانند در زمانی که باید در هسته تلوفاز باشند به قطبها برسند، میتوانند تولید میکرونوکلئوس کنند که به تشکیل دانههای گرده کوچک و شاید گامتهایی منجر شوند که تعداد کروموزومهای نامتعادل دارند. این حالت را میتوان در گامتهای آنیوپلوئیدی مشاهده کرد (Souza et al., 2006). کروموزومهای سرگردان در مرحله
آنافاز I/تلوفاز I در جمعیت O. melanotricha 19297 با فراوانی 3/0 درصد و در جمعیت O. melanotricha 19268 با فراوانی 71/0 درصد و در جمعیت
O. melanotricha 19258 با فراوانی 13/1 درصد و در جمعیت O. melanotricha 19263 با فراوانی 4/2 درصد و در مرحله آنافاز/تلوفاز II در جمعیت
O. melanotricha 19268 با فراوانی 15/0 درصد مشاهده گردیدند (شکل 2).
چسبندگی کروموزومهاو پلها
چسبندگی کروموزومها به یکدیگر از ایجاد انتهای چسبناک بین دو یا چند کروموزوم و تشکیل پلهای چسبناک در آنافاز ناشی میشود. البته، در شرایطی ممکن است کروموزوم یا کروماتیدها به یک قطب دوک کشیده شوند. احتمال بقای سلولهای دچار چسبندگی کم است، زیرا به طور عمده تفکیک این کروموزومها در آنافاز و تأخیر چند مرحلهای آنها در میوز مشاهده میشود. عوامل ژنتیکی و محیطی به عنوان علل چسبندگی کروموزومها در نظر گرفته میشوند (Souza et al., 2006; Ranjbar et al., 2009a). در این مطالعه چسبندگی کروموزومها در مرحله
آنافاز I/تلوفاز I در جمعیت O. melanotricha 19208 با فراوانی 67/0 درصد، در جمعیت O. melanotricha 19297 با فراوانی 16/0 درصد، در جمعیت
O. melanotricha 19268 با فراوانی 35/0 درصد، در جمعیت O. melanotricha 19258 با فراوانی 22/0 درصد، در جمعیت O. melanotricha 19263 با فراوانی 8/0 درصد مشاهده شد (شکل 2).
شکل 2- مراحل مختلف میوز در جمعیتهای مختلف Onobrychis melanotricha. (A پروفاز (19208)؛ B، C، D و E) دیاکینز (19297)؛ (F کروموزومهای جدا افتاده در دیاکینز (19208)؛ (Gسیتومیکسی در دیاکینز (19297)؛ (H کروموزومهای جدا افتاده در متافاز (19284) I؛ (I کروموزومهای سرگردان در آنافاز I (19258)؛ (J کروموزومهای جدا افتاده در آنافاز I (19284)؛ (K پل در آنافاز I (19258)؛ (L کروموزومهای جدا افتاده در تلوفاز I (19263)؛ M) سیتومیکسی در تلوفاز (19284) I؛(N ناهمزمانی هسته در تلوفاز I (19268)؛ (O کروموزوم سرگردان در تلوفاز I (19268)؛ (P کروموزومهای جدا افتاده در متافاز II (19284)؛ (Q کروموزوم سرگردان در آنافاز II (19268)؛ (R کروموزومهای جدا افتاده در آنافاز II (19297)؛ (S سیتومیکسی در تلوفاز(19263) II ؛
(T تلوفاز (19284) II؛ (U ناهمزمانی هسته در تلوفاز II (19258)؛ (V میکرونوکلئوس در تلوفاز II ((19258؛ (W کروموزومهای جدا افتاده در تلوفاز II (19268)؛ (X سهقطبی (19268) (مقیاس= 6 میکرومتر).
میکرونوکلئوس
کروموزومهایی که میکرونوکلئوس را در طی میوز ایجاد میکنند، از میکروسپورهای میکروسیت جدا میشوند. میکرونوکلئوس ممکن است واجد دیواره میکروسپوری شده، نوعی برآمدگی را ایجاد کند. این میکروسیتهای جدا شده منشأ ایجاد دانه گردههای نازا و کوچک خواهند بود (Baptista-Giacomelli et al., 2000). دسیناپس در بیوالانها و خاتمه زود هنگام کیاسما دو علت برای تولید کروموزومهای یونیوالان هستند. به دلیل آن که یونیوالانها اغلب در طی تقسیم اول جدا شدگی عادی ندارند، تنوع یونیوالانها در دیاکینز/متافاز I بهعنوان معیاری برای اندازهگیری اختلالات میوزی در نظر گرفته میشود (Scoles and Kaltsikes, 1974). به طورکلی، جدا شدن زود هنگام یونیوالانها یا عملکرد آنها بهعنوان لاگارد در آنافاز باعث ایجاد میکرونوکلئوس در تلوفاز میشود که معمولاً تا مرحله تتراد باقی میمانند (Kodura and Rao, 1981). میکرونوکلئوس در این مطالعه در طی مرحله تلوفاز II به میزان 4/1 درصد در جمعیت O. melanotricha 19208 و 98/0 درصد در جمعیت O. melanotricha 19297 و 08/1 درصد در جمعیت O. melanotricha 19268 و 84/0 درصد در گونهO. melanotricha 19258 مشاهده شد (شکل 2).
کروموزومهای جدا افتاده
کروموزومهای جدا افتاده در مرحله دیاکینز/متافاز I در جمعیت O. melanotricha 19208 با فراوانی 97/0 درصد، در جمعیت O. melanotricha 19297 به میزان 1/1 درصد، در جمعیتO. melanotricha 19268 به میزان 10 درصد، در جمعیتO. melanotricha 19284 به میزان 86/14 درصد، در جمعیتO. melanotricha 19258 به میزان 4/9 درصد و در جمعیت
O. melanotricha 19263 به میزان 1/14 درصد و در مرحله آنافاز/تلوفاز I در جمعیتO. melanotricha 19208 به میزان 17/0 درصد، در جمعیت
O. melanotricha 19297 به میزان 37/0 درصد، در جمعیت O. melanotricha 19268 به میزان 6/1 درصد، در جمعیتO. melanotricha 19284 به میزان 34/0 درصد، در جمعیت O. melanotricha 19258 به میزان 4/9 درصد و در جمعیتO. melanotricha 19263 به میزان 63/1 درصد و در مرحله آنافاز/تلوفاز II در جمعیت O. melanotricha 19208 به میزان 8/9 درصد، در جمعیتO. melanotricha 19297 به میزان 4/23 درصد و در جمعیت O. melanotricha 19268 به میزان 5/12 درصد، در جمعیتO. melanotricha 19284 به میزان 25 درصد و در جمعیت O. melanotricha 19258 به میزان 25 درصد مشاهده شدند (شکل 2).
ناهمزمانی هستهها
این پدیده در مرحله آنافاز I/تلوفاز I با فراوانی 77/0 درصد در جمعیت O. melanotricha 19297، 6/1 درصد در جمعیت O. melanotricha 19268، 03/1 درصد در جمعیت O. melanotricha 19284 و 22/0 درصد در جمعیت O. melanotricha 19258، در مرحله متافاز II به میزان 3/35 درصد در جمعیت
O. melanotricha 19297 و 25 درصد در جمعیت
O. melanotricha 19284 و در مرحله آنافاز II/تلوفاز II به میزان 14/0 درصد در جمعیت O. melanotricha 19208، 49/0 درصد در جمعیت O. melanotricha 19297، 8/1 درصد در جمعیت O. melanotricha 19268، 57/0 درصد در جمعیت O. melanotricha 19284 و 64/1 درصد در جمعیت O. melanotricha 19258 مشاهده شد (شکل 2).
سلولهای چندقطبی
رشتههای دوک به شکل نرمال در هر دو قطب سلولی وجود دارند و به صورت مجموعه واحدی عمل کرده، نقش مهمی در تنظیم کروموزومها در طول متافاز ایفا میکنند. هر گونه تغییر یا شکستگی در این مجموعه دوک ممکن است باعث شود که کروموزومها در گروههای تصادفی قرار گیرند. سلولهای چندقطبی در مرحله تلوفاز II با فراوانی 3/0 در جمعیت 19268 O. melanotricha مشاهده شدند (شکل 2).