Document Type : Original Article
Authors
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه
جنگلهای هیرکانی یکی از غنیترین و کهنترین اکوسیستمهای جنگلی به لحاظ تنوع گونهای است که از این نظر از جنگلهای پهن برگ اروپای مرکزی نیز غنیتر است (مروی مهاجر، 1384). تاریخ تکاملی طولانی، تنوع توپوگرافی و حضور پوشش گیاهی از ارتفاع نزدیک به سطح دریا تا ارتفاع حدود 2800 متر به همراه تنوع اقلیمی در طول گستره این منطقه رویشی، سبب شکلگیری یکی از مهمترین ذخیرهگاههای ژنتیکی زیست کره با تعداد گونههای انحصاری بالا شده که در بردارنده بخش مهمی از ذخایر ژنتیک گیاهی کشور بوده است.
سفیدپلت (Populus caspica)، گونه انحصاری (Endemic) (مروی مهاجر، 1384) و در خطر انقراض(Endangered species) جنگلهای هیرکانی
(Jalili and Jamzad, 2000)از خانواده Salicaceae، جنس Populus (صنوبر)، بخش Leuce و زیر بخش Albide است (ضیایی ضیابری، 1371).درختی دو پایه با ساقه منفرد، خزانکننده و دارای برگهای متنوعاست. پراکنش این گونه در مناطق پایینبند و تا حدودی میانبند جنگلهای شمالاست و به جهت فشارهای اقتصادی - اجتماعی حاکم به شدت در معرض تخریب قرار گرفته است (اسدی و همکاران، 1383). تخریب جنگلهای جلگهای در نیم قرن اخیر برای سکونت، واگذاری جنگلهای جلگه به روستاییان، ورود دام، قطع بیرویه، از بین رفتن زادآوری، عدم جنگلکاری و احیای رویشگاه این گونه (جلیلوند، 1367)، باعث تکه تکه شدن رویشگاه (Habitat fragmentation) و کوچک شدن جمعیت این گونه و در خطر قرار گرفتن بخش عظیمی از ذخایر ژنتیکی این گونه شده است؛ به طوری که در فهرست درختان در خطر انقراضIUCN قرار گرفته است (Jalili and Jamzad, 2000). با توجه به روند سریع تخریب و نابودی جنگلها، به ویژه گونههای نادر و ارزشمند، باید تحولی اساسی در مدیریت جنگلداری کشور صورت گیرد و با اندیشهای نو مبتنی بر اصول توسعه پایدار، برای حفاظت اصولی از غنای ژنتیک گیاهی گام مؤثری برداشته شود. هدف بلند مدت هر سیاست حفاظت و احیا باید محافظت از پتانسیل تکاملی گونهها و محافظت از تنوع ژنتیکی در سطح داخل و بین جمعیت باشد (Riggs, 1990) و در اهداف کوتاه مدت باید برنامههای راهبردی و عملی برای حفظ و احیای تنوع ژنتیکی بهجا مانده گنجانده شود (Fenster and Dudash, 1994).
در بررسی تنوع ژنتیک، از نشانگرهای مورفولوژیک، ایزوآنزیمی و مولکولی استفاده میشود که هر کدام مزایا و معایبی دارند (Gepts, 1995). از میان مشخصههای مورفولوژیکی، برگها به دلیل رشد و تولید مثل درختان، فتوسنتز و کربنگیری از اهمیت ویژهای برخوردارند. نتایج بررسیهای مربوط به گونههای Populus deltoids Bartr. (Sokal et al., 1986)، Populus nigra L. (Krstinić et al., 1997)، Populus euphratica Oliv. (کلاگری، 1383) و تفکیک کلنهای مختلف صنوبر (اسدی و همکاران، 1383) نشان داده است که مشخصههای مورفولوژیک برگها در تعیین تمایز میان درختان در رویشگاههای مختلف نقش مهمی داشتهاند. به دلیل تأثیر عوامل محیطی بر روی جوامع، وجود اختلاف مورفولوژیک و فنولوژیک در اغلب گونهها مشاهده میگردد (Barnes and Han, 1993). بنابراین، اختلاف مورفولوژیک صرفاً نمیتواند منشأ ژنتیکی داشته باشد، بلکه بررسیهای بیوشیمیایی و استفاده از آنزیم میتواند به عنوان مکمل، تمایز جوامع گیاهی را با دقت مطمئنتری نشان دهد (بابایی و همکاران، 1389). آنزیم پراکسیداز، از جمله مهمترین آنزیمها، در روند تحولات فیزیولوژیک گیاهان است و به علت تعدد باندها و نیز امکان وضوح باندها برای مطالعات ایزوآنزیمی همواره از جایگاه خاصی برخوردار است. محققان بسیاری برای بررسی تنوع ژنتیکی گیاهان از تفسیر زیموگرامهای الکترفورزی این آنزیم استفاده کردهاند. بررسی تمایز ژنتیکی راش اروپایی L. Fagus sylvatica
(Gomory et al.,1992)تنوع ایزوآنزیمی جمعیتهای انحصاری گونه Astragalus submitis Fisch. و Astragalus persicus Fisch. (Zarre et al., 2004, 2007) و تغییرات ژنتیکی جوامع پده euphraticaPopulus (کلاگری و همکاران، 1386) مواردی از این دسته مطالعات به شمار میروند. در این پژوهش، تعیین اکوتیپهای سفیدپلت با هدف تسهیل اتخاذ مدیریت اصولی جنگلداری و جنگلکاری، نهالستان و پرورش نهالهای سازگار و مقاوم در شرایط محیطی مختلف، طرحهای حفاظت پایدار و احیای این ذخیره ژنتیکی ارزشمند جنگلهای هیرکانی صورت گرفت است.
مواد و روشها
ابتدا 4 رویشگاه جلگهای سفیدپلت در دو استان شمالی گیلان و مازندران انتخاب شد (شکل 1 و جدول 1). سپس در هر یک از مناطق مورد بررسی 10 پایه سالم درخت سفیدپلت انتخاب و نمونههای شاخه دو ساله، به علت کامل شدن روند فیزیولوژیک آنها، در یک جهت نسبت به تابش آفتاب و ارتفاع معین از سطح زمین برداشت گردید. کلیه نمونهها بلافاصله پس از برداشت به صورت جداگانه در یخدان حاوی یخ خشک (دمای 4 درجه سانتیگراد) قرارگرفت و برای مطالعات آنزیمی به آزمایشگاه انتقال داده شد.
نمونههای مورد نظر، درهاون چینی مخصوص کاملاً خرد شدند و پس از اضافه کردن محلول عصارهگیری، توسط دستگاه سانتریفیوژ (با سرعت 3000 دور در دقیقه)، ایزوآنزیمها استخراج و تا شروع آزمایشهای کیفی در دمای 4 درجه سانتیگراد نگهداری شدند (Korori, 1989). در مطالعات کیفی با استفاده از دستگاه الکتروفورز عمودی آشکارسازی باندهای پروتئین و نوکلئیک اسید (PAGE) صورت گرفت (Hames and Rickwood, 1990). در مطالعه تاکسونومی صفات ریختشناسی برگ در مجموع 13 صفت ریختی برگ (کلاگری، 1383) با 15 تکرار از نمونههای مورد مطالعه اندازهگیری شد. حالات مختلف صفات مورد استفاده به صورت کدهایی تعریف شد (جدول 2). تجزیه و تحلیل دادههای الکتروفورتیکی (ژلهای تهیه شده) با تفسیر باندهای ایزوآنزیمی بر اساس حضور و عدم حضور باندها انجام شد و پایههای سفیدپلت بر اساس صفات ریختی برگ و فعالیت کیفی پراکسیداز، بین و داخل رویشگاهها با روش فاصله اقلیدسی با نرمافزار JMP نسخه 2.1.3 و SPSS نسخه 5/11 انجام شد. در این روش ابتدا دادهها استاندارد شدند و مربع فاصله اقلیدسی به عنوان معیار تشابه (فراهانی و ارزانی، 1378) و برای ادغام گروهها از روش Ward’s استفاده شد و نتایج حاصل به صورت دندروگرام ترسیم شد.
شکل 1- موقعیت جغرافیایی مناطق مورد مطالعه روی نقشه، مقیاس: 1:50000
جدول 1- ویژگی مناطق مورد مطالعه؛ *: ارتفاع از سطح دریا به متر، **: حداقل دما در سردترین ماه سال به سانتیگراد
نام رویشگاه |
H* |
طول جغرافیایی عرض جغرافیایی |
نوع اقلیم به روش آمبرژه |
m** |
ضریب آمبرژه |
سدتاریک رودبار |
130 |
″93´33 º49 ″50´58 º36 |
مرطوب با زمستان خنک |
2/2 |
9/137 |
لاکوژده آستانه اشرفیه |
15- تا 10 |
″13´57 º49 ″10´23 º37 |
نیمه مرطوب با زمستان سرد |
53/2- |
28/94 |
پارک جنگلی نور |
10- تا 70 |
″53´02 º52 ″52´34 º36 |
نیمه مرطوب با زمستان خنک |
1/2 |
2/107 |
آمل |
70 تا 150 |
″12´23 º52 ″11´28 º36 |
نیمه مرطوب با زمستان معتدل |
8/3 |
26/88 |
جدول 2- صفات مورفولوژیک اندازهگیری شده درختان سفیدپلت در مناطق مورد بررسی
ردیف |
صفات مورفولوژیک مورد اندازهگیری |
مقیاس |
علامت اختصاری |
1 |
سطح برگ |
سانتیمتر مربع |
LA |
2 |
طول برگ |
سانتیمتر |
LL |
3 |
حداکثر پهنای برگ |
سانتیمتر |
MLW |
4 |
طول دمبرگ |
سانتیمتر |
PL |
5 |
نسبت طول دمبرگ به طول برگ |
سانتیمتر |
PL/LL |
6 |
تعداد دندانه اصلی |
عدد |
NMS |
7 |
فاصله پهن ترین قسمت برگ تا قاعده برگ |
سانتیمتر |
DLL |
8 |
فاصله پهن ترین قسمت برگ تا رگبرگ اصلی |
سانتیمتر |
DLM |
9 |
ضخامت برگ |
میلیمتر |
TL |
10 |
زاویه بین رگبرگ اصلی و دومین رگبرگ پایینی |
درجه |
AMV |
11 |
ماده خشک برگ |
درصد |
LDM |
12 |
ماکزیمم عمق دندانه برگ |
میلیمتر |
MDL |
13 |
نسبت طول برگ به پهنا |
نسبت |
LL/MLW |
نتایج
گروهبندی پایههای موجود در چهار رویشگاه مورد بررسی بر اساس صفات ریختی برگ با استفاده از آنالیز خوشهای، 6 خوشه جداگانه را از یکدیگر متمایز نمود (شکل 2). کلیه پایههای رویشگاه آستانه اشرفیه در خوشه 6 قرار گرفتند. بجز غیر از پایه RM1 رودبار که با پایههای HDM5، HDF5، HDM2، HDF2 و HDF1 (آمل) و NF3 و NF2 نور در خوشه 3 قرار گرفتند، کلیه پایههای این رویشگاه در خوشه 5 قرار گرفتند. پایههای رویشگاه نور و آمل علاوه در خوشه 3، به طور مشترک با تفاوت در تعداد پایهها، در خوشههای جداگانه 1 و 2 قرار گرفتند. بیشترین فاصله ژنتیکی به لحاظ مورفولوژی بین پایههای نر یک HDM1 و دو HDM2 آمل (43/10) و کمترین فاصله ژنتیکی بین پایههای AM3 و AF4 آستانه اشرفیه (37/0) مشاهده شد (شکل 2). کمترین تنوع درون جمعیتی به لحاظ صفات مورفولوژی در رویشگاه رودبار و بیشترین آن در رویشگاه نور و سپس آمل مشاهده میشود (جدول 3).
جدول 3- نتایج خوشهبندی درون جمعیتی پایههای جمعیتهای جلگهای سفیدپلت بر اساس صفات مورفولوژی
تعداد خوشه در فاصله 10 |
تعداد خوشه در فاصله 5 |
رویشگاه |
3 |
4 |
نور |
3 |
3 |
آمل |
2 |
4 |
آستانه اشرفیه |
2 |
2 |
رودبار |
|
شکل 2- دندروگرام حاصل از تجزیه خوشه ای درختان سفیدپلت و جدول فاصله ژنتیکی آن در رویشگاههای جلگهای بر اساس صفات مورفولوژی برگ (R= پایههای رودبار، N= پارک جنگلی نور، HD= رویشگاه آمل، A=آستانه اشرفیه، M= پایه ماده، F= پایه نر)
در بررسی کیفی پراکسیداز در نمونههای شاخه دو ساله در کل 11 باند مجزا بر روی ژل نمایان گردید. باندهای پراکسیداز دو ناحیه متفاوت را بر روی ژل نشان دادند. ناحیه اول (PX1) ناحیه باندهای سبک که ناحیه کاتدی نیز خوانده میشود و ناحیه دوم (PX2) ناحیه باندهای سنگین و کند که ناحیه آندی خوانده میشود (با حداکثر تحرک نسبی 45 درصد). ناحیه دوم شامل 5 باند با تحرک نسبی 16، 23، 28، 32 و 42 درصد است. باندهای با تحرک نسبی 16، 23 و 28 درصد دارای فراوانی 100 درصد (یعنی کلیه پایههای مورد بررسی در رویشگاههای مورد مطالعه دارای این باندها است) که باندهای پایه فیزیولوژیک خوانده میشوند. باند با تحرک نسبی 32 درصد مختص رویشگاه رودبار و دارای نتایج ایزوآنزیمی پراکسیداز اختلافی به لحاظ نوع جنسیت بین پایههای نر و ماده در 10 الگوی باند ایزو آنزیمی نشان ندادند و به عبارتی، درختان نر و ماده در هر یک از مناطق مورد بررسی از نظر الگوی باندی وضعیت تقریباً مشابهی داشتند. نتایج آنالیز خوشهای نیز بر این امر دلالت دارد که پایههای نر و ماده رویشگاههای مختلف دارای اختلافاتی در الگوی ایزوآنزیمی بوده ولی از نظر نوع جنسیت اختلافی در آنها مشاهده نمیشود (شکلهای 3 تا 6).
گروهبندی پایههای موجود در چهار رویشگاه مورد بررسی بر اساس فعالیت کیفی پراکسیداز با استفاده از آنالیز خوشهای، 8 خوشه جداگانه را از یکدیگر متمایز نمود. پایههای رویشگاه آستانه اشرفیه با تفاوت در تعداد پایهها در سه خوشه مجزا 1، 2 و 3 قرار میگیرند. پایههای رویشگاه رودبار نیز با تفاوت در تعداد پایهها در دو خوشه 7 و 8 قرار میگیرند. هفت پایه رویشگاه آمل و هفت پایه رویشگاه نور در خوشه 4 قرار میگیرند. پایههای ماده 3 تا 5 آمل (HDF3-HDF4-HDF5) و 1 تا 3 نور (NF1-NF2-NF3) هر کدام به طور جداگانه به ترتیب در خوشههای 5 و 6 قرار میگیرند (شکل 7). بیشترین فاصله ژنتیکی بین پایه RM1 رودبار و AM1 آستانه اشرفیه دیده میشود. رویشگاههای نور و آستانه اشرفیه تنوع درون جمعیتی بالایی را نشان دادند و رویشگاه رودبار از این لحاظ کمترین تنوع را نشان داد (جدول 4).
جدول 4- نتایج گروهبندی پایههای داخل رویشگاههای جلگهای سفیدپلت براساس فعالیت کیفی آنزیم پروکسیداز
خوشهبندی بر اساس فعالیت کیفی پراکسیداز |
|
|
تعداد خوشه در فاصله واریانسی 10 |
تعداد خوشه در فاصله واریانسی 5 |
رویشگاه |
2 |
4 |
آمل |
3 |
3 |
نور |
3 |
4 |
آستانه اشرفیه |
2 |
2 |
رودبار |
شکل 3- زیموگرام باند الکتروفورزی و ژل الکتروفورز آنزیم پراکسیداز شاخه در رویشگاه نور (=M پایه نر، F = پایه ماده)
شکل 4- زیموگرام باند الکتروفورزی و ژل الکتروفورز آنزیم پراکسیداز شاخه در رویشگاه رودبار
شکل 5- زیموگرام باند الکتروفورزی و ژل الکتروفورز آنزیم پراکسیداز شاخه در رویشگاه آمل
شکل 6- زیموگرام باند الکتروفورزی و ژل الکتروفورز آنزیم پراکسیداز شاخه در رویشگاه آستانه اشرفیه
|
شکل 7- دندروگرام حاصل از تجزیه خوشهای درختان سفیدپلت و جدول فاصله ژنتیکی آن در رویشگاههای جلگه ای بر اساس فعالیت کیفی آنزیم پراکسیداز (R= پایههای رودبار، N= پارک جنگلی نور، HD= رویشگاه آمل، A=آستانه اشرفیه، M= پایه ماده، F= پایه نر)
بحث
صفات مورفولوژیک از قدیمیترین ابزار طبقهبندی گیاهان است (اسپهبدی و همکاران، 1384). استفاده از صفات مورفولوژیک برگ از اقدامات لازم در بررسیهای تنوع ژنتیکی، تفکیک اکوتیپها و فعالیتهای اصلاحی صنوبرهاست (Shiji et al., 1996; Krishnan and Sleper, 1997). از طرفی، ایزوپروتئینها و ایزوآنزیمها حساسترین عامل برای جداسازی و تفکیک تاگزونومی گیاهان محسوب میشوند و معرف شناسایی جنس، گونه و زیرگونه هستند (Mandal et al., 2000). بنابراین، در بسیاری از تحقیقات، فعالیت کمّی و کیفی ایزوآنزیم پراکسیداز در گیاهان، مبنای طبقهبندی فیلوژنتیکی قرار داده شده است (بابایی و همکاران، 1389؛ اسپهبدی و همکاران، 1384؛ Cogolludo-Agustin et al.,2000؛ Bogdanovic et al., 2006).
در تحقیق حاضر، الگوی باندی پراکسیداز تعداد 11 باند جداگانه را بر روی ژل نشان داد. باندهای با تحرک نسبی 16، 23 و 28 درصد دارای فراوانی 100 درصد هستند و باندهای پایه فیزیولوژیک خوانده میشوند (کلاگری، 1383). همچنین باند با تحرک نسبی 63 درصد با تفاوت در تعداد پایهها در همه رویشگاهها مشاهده شد. حضور این باندهای مشترک در پایههای رویشگاه مختلف میتواند مؤید دو امر باشد
(Aliyu and Awopetu, 2007): اول اینکه احتمالاً دلیلی بر منشأ تکاملی یا اجداد عمومی پایههای انتخاب شده هستند؛ دوم این ایزوآنزیمها تحت کنترل ژنهای مشابهیاند، ژنهایی که میتوانند انعطافپذیر و تکاملپذیر و قادر به بیان شرایط ژنتیکی مشابه پایهها قبل از یک دوره تکاملی هستند. باندهای مختص به محل (مانند باند با تحرک نسبی32، 42 ، 56، 58 و71) و باندهای مختص به تعدادی رویشگاه (باند با تحرک نسبی 52 درصد رودبار و آستانه اشرفیه) در تمایز درختان رویشگاههای مورد بررسی نقش وافری دارند. وجود این باندها (خصوصاً باندهای سبک) نقش مهمی در تعیین خویشاوندی میان پایههای درون جمعیت و بین جمعیت دارد (Aliyu and Awopetu, 2007).
یافتههای این تحقیق، تمایز بین الگوی باندی آنزیم پراکسیداز در گرادیان جلگه پایههای رویشگاه آستانه اشرفیه و رودبار را از همدیگر و از سایر رویشگاه متمایز کرد، ولی رویشگاههای نور و آمل از یکدیگر متمایز نشدند و با توجه به آن سه اکوتیپ رودبار، آستانه اشرفیه و نور- آمل قابل تفکیک است. همچنین، قرار گرفتن پایه درون هر یک از این رویشگاهها در خوشههای جداگانه از تمایز و تنوع درون جمعیتی این رویشگاهها حکایت دارد. نتایج گروهبندی پایههای سفیدپلت بر اساس آنالیز تجزیه خوشه ای صفات برگ در چهار رویشگاه هماهنگی زیادی با نتایج ایزوآنزیمی نشان داد و اکوتیپهای آستانه اشرفیه و نور-آمل تفکیک شدند. هر چند پایههای رودبار نیز اختلافات زیادی با پایههای سایر رویشگاهها نشان داد و می توان آن را به عنوان یک اکوتیپ قلمداد کرد. بیشترین فاصله ژنتیکی بین پایه AM1 آستانه اشرفیه و RM1 رودبار و کمترین فاصله ژنتیکی بین پایه NF4 نور و HDM2 آمل دیده میشود. به لحاظ تنوع درون جمعیتی رویشگاه نور و آستانه اشرفیه در وضعیت تقریباً مشابهی قرار دارند، ولی رویشگاه رودبار کمترین تنوع درون جمعیتی را نشان میدهد. چنین تنوعی برای رویشگاه وسیعی چون نور و آستانه اشرفیه (به ترتیب با 270 و 198 هکتار) و رویشگاه کوچک رودبار (کمتر 5/1 هکتار) مورد انتظار است. جمعیتهای بزرگ گونهها به دلیل کاهش پدیده درون لقاحی و ایزوله شدن جمعیت (Yong et al.,1996) و وجود جریان ژنی متنوع و جهش و ازدیاد هتروزیگوتی، عموماً از سطح تنوع ژنتیکی بیشتری نسبت به جمعیتهای کوچک برخوردارند (Lopez-Pujol,2003).
تنوع درون جمعیتی بیشتر رویشگاه آمل با فلور رودخانهای سفیدپلت نسبت به رویشگاه رودبار را میتوان تقرب زیاد جغرافیایی و اکولوژیک با رویشگاه گسترده نور و وجود شارژ ژنی این دو رویشگاه عنوان کرد که عدم تمایز دو رویشگاه نور و آمل میتواند دلیلی بر این امر باشد. بر اساس بررسی الگوی باندی پراکسیداز از میان پایههای نر و ماده درون جامعه اختلافی نشان داده نشد. دلیل آن میتواند ناشی از عدم وابستگی این صفت به نوع جنسیت باشد (کلاگری، 1383). عدم اختلاف حضور باندهای ایزوآنزیمی در پایههای نر و ماده درخت ارس (Juniperus sp.) (صالحیشانجانی، 1375؛ Rottenberg et al., 2000) و درخت پده P. euphratica (کلاگری، 1383) نیز گزارش شده است. سه عامل تنوع جغرافیایی و اقلیمی (Dunlap and Stettler, 1995)، تاریخ تکاملی گونهها و ویژگی گونه (کلاگری، 1383) از مهمترین عوامل مؤثر در ایجاد تنوع و تمایز ژنتیکی است.
گونه سفیدپلت گونه مختص جنگلهای هیرکانی و معروف به فسیل زنده (Hosseini, 1998) از گونههای به جا مانده از دوران سوم زمینشناسی (Tertiary) است (مروی مهاجر، 1384) که با این ویژگی تاریخ تکاملی طولانی برای آن پیشبینی میشود. پراکنش یک گونه در مناطق مختلف جغرافیایی و ارتفاعی، سبب ایجاد تنوع در خصوصیّات مورفولوژیک و فیزیولوژیک آن میگردد (Jones and Wilkins, 1971). منطقه هیرکانی از نظر ساختار اکولوژیک- جغرافیایی ناهمگون است و میتوان برخی شیبهای اکولوژی پیوستهای، مثل بارندگی، شرایط خاکی و غیره را در آن یافت (صالحیشانجانی و ثاقب طالبی، 1385) که رویشگاههای سفیدپلت نیز به این لحاظ دارای تنوع جغرافیایی و اقلیمی متنوع است. همچنین جنس صنوبر به دلیل دوپایه بودن و افزایش تلاقی درون جمعیتی و بین جمعیتی و همچنین پراکنده شدن وسیع بذور و گرده دارای اختلافات ژنتیکی زیادی نسبت به گونههایی هستند که امکان حرکت ژنها در داخل جوامعشان وجود ندارد (کلاگری، 1383). با توجه به همة این مسایل، اکوتیپهای زیادی برای گونه سفیدپلت پیشبینی میشد که با نتایج تحقیق حاضر کاملاً سازگاری دارد. حضور اکوتیپهای متعدد این گونه ضرورت حفاظت و بازسازی کلیه جمعیتهای این گونه با پایههای همان رویشگاه و انجام مدیریت
ex situ و in situ با توجه به تنوع ژنتیکی رویشگاههای مورد مطالعه این گونه بومزاد و کم نظیر جنگلهای باستانی هیرکانی را که ذخیرهگاه ژنتیکی نادر بسیاری از گونهها در مقیاس جهانی است، گوشزد میکند. در نهایت، شایان ذکر است که استفاده از نشانگرهای مولکولی نظیر RAPD، RFLP، AFLP و EST برای نقشهبرداری کامل از ژنوم در چنین تحقیقاتی ضروری به نظر میرسد.
سپاسگزاری
از مسؤولان دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تربیت مدرس و دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان به خاطر ارائه تسهیلات و امکانات لازم برای انجام این تحقیق، و نیز همکاریهای آقای مهندس حامد یوسفزاده، خانم مهندس فریبا بابایی سوستانی و خانم مهندس وحیده محمدی قدردانی میشود.